گنجور

 
سنایی

شکر ایزد را که تا من بوده‌ام

حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت

هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد

از طمع هرگز ندادم پشت خم

وز حسد هرگز نکردم روی زرد

نیستم آزاد مرد ار کرده‌ام

یا کنم من قصد هیچ آزاد مرد

با سلامت قانعم در گوشه‌ای

خالی از غش فارغ از ننگ و نبرد

چند چیزک دوست دارم زین جهان

چون گذشتی زین حدیث اندر نورد

جامهٔ نو جای خرم بوی خوش

روی خوب و کتب حکمت تخت نرد

یار نیک و بانگ رود و جام می

دیگ چرب و نان گرم آب سرد

برنگردم زین سخن تا زنده‌ام

گر خرد داری تو زین هم بر نگرد

گرد غم بنشان به می خوردن ز عمر

پیش از آن کز تو برآرد چرخ گرد

نسیه را بر نقد مگزین و بکوش

تا نباشی یک زمان از عیش فرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

حاتم طایی تویی اندر سخا

رستم دستان تویی اندر نبرد

نی، که حاتم نیست با جود تو راد

نی، که رستم نیست در جنگ تو مرد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
سنایی

صدر تو چرخست و تن را بال سست

روی تو شیدست و جان را چشم درد

جان من آزاد کن تا عقل من

هر دمت گوید زهی آزاد مرد

تازه گردانم به ناجستن که باد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

آوخ ! آوخ ! وای وای و درد درد!

دل ز درد آزاد داری روی زرد

از رخ زردم روان و ز دل روان

وز روان زی دل روان آزار و درد

دور دارد آرزوی دل ز دور

[...]

انوری

قلتبانی هم به خواهر هم بزن

نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد

چند گویی خواهر من پارساست

گپ مزن گرد حدیث او مگرد

پارسا در خانهٔ تو نان تست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای سخا را از کف تو پیشخورد

وی خرد را پیش رایت چشم درد

خلق تواهل هنر را دستگیر

جود تو مرد خرد را پایمرد

تیز با حزم تو کوه کند سیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه