شمارهٔ ۴۹ - بیکی از بزرگان که اورا بسوی خود خوانده نگاشته است
ای سخا را از کف تو پیشخورد
وی خرد را پیش رایت چشم درد
خلق تواهل هنر را دستگیر
جود تو مرد خرد را پایمرد
تیز با حزم تو کوه کند سیر
کند با عزم تو چرخ تیز گرد
عرصه میدان تو گوی زمین
شمسه ایوانت چرخ لاجورد
جز بحکمت کعبتین سعد و نحس
نیست گردان از بر این تخت نرد
آفتاب اندر عرق گشته است غرق
بسکه او ازرای تو تشویر خورد
باشد آنگه کت بود رای عطا
گردد آنگه کت بود عزم نبرد
چهره خورشید از شرم تو سرخ
گونه مریخ از بیم تو زرد
بنده را لطف طلب کردست لیک
هیبتت میگویدش کز راه برد
ای سلیمان فر زبلبل یاد کن
زانکه از هدهد نخیزد هیچ گرد
از هنر بر وی گمانی برده
او نه آنست این بساط اندر نورد
چون معیدی میشنو اورا مبین
کاین گمان عکسست و عکسش نیست طرد
صبح پیش آفتاب ار دم زند
سرد باشد عاقلان دانند سرد
سوزش پروانه باشد وصل شمع
مرگ باشد مرجعل را بوی ورد
من چو خفاشم که عیب خود شناخت
پرده شب ستر عیب خود شمرد
نی چو نیلوفر که از تر دامنی
در بر خورشید بر خود جلوه کرد
زو سخن باید طلب کردن نه او
میوه جوی از شاخ او نه بیخ برد
کورو کر باشد صدف چون بنگری
در طلب کن گرد کور و کر مگرد
بنده سر تا پای آهو آمدست
مشک جو آهو مجو ای شیر مرد
تا چو آید خور سوی برج حمل
معتدل گردد هوا را حر وبرد
سایه ات پاینده باد و بخت جفت
ای بحسن رای چون خورشید فرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش خلوص و سخاوت فردی بزرگ میپردازد که خرد و هنر را در دو جهان مادی و معنوی نمایش میدهد. شاعر از قدرت تأثیرگذاری این فرد بر طبیعت و عالم سخن میگوید، به طوری که خورشید و مریخ نیز از او خجالت میکشند. همچنین، اشارهای به زیبایی و عظمت او دارد که دیگران از او میآموزند، اما به سرنوشت و ناکامیهای خردمندانه نیز اشاره میکند. در نهایت، شاعر بر استمرار خوشبختی و بخت خوب این فرد تأکید کرده و آرزوی پایداری و سرافرازی او را دارد.
هوش مصنوعی: ای بخشش، همه در برابر تو خضوع میکنند و خردمندان در پیشگاه تو به کوری چشم خود اعتراف میکنند.
هوش مصنوعی: آفریدگان با هنر تو را میستایند و نعمتهای تو دستگیر مردان دانا و استوار است.
هوش مصنوعی: با اراده و توانمندی تو، کوهها هم در هم میشکنند و با عزمی راسخ، آسمان چرخش خود را ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: میدان تو مانند زمین است و ایوانت به شکل آسمانی آبی رنگ است.
هوش مصنوعی: تنها با حکمت کعبهها، خوب و بد مشخص میشود؛ از این تخت ناب آمریکایی دوری کن.
هوش مصنوعی: خورشید به قدری از رأی تو تحت تأثیر قرار گرفته که در عرق و عذاب فرو رفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که اراده و تصمیم قوی موجود باشد، در آن صورت هم مسند قدرت به کسی داده میشود و هم موفقیت در میدان مبارزه حاصل میشود.
هوش مصنوعی: خورشید از شرم زیبایی تو سرخ شده و مریخ از ترس تو رنگش زرد گشته است.
هوش مصنوعی: بنده خواهان لطف و مرحمت توست، اما شکوه و جلال تو به او میگوید که از دور نزدیک نشود.
هوش مصنوعی: ای سلیمان، به یاد بلبل باش زیرا بدون هدهد، هیچ چیز به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: آدمی نمیتواند تنها بر اساس هنر و ظواهر قضاوت کند، چرا که در واقعیت چیزهای بیشتری در پس قضایا وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که معید (نوعی مربی یا راهنما) را میشنوی، او را نادیده بگیر و به ظاهرسازی که انجام میدهد توجه نکن، زیرا این تفکر که آنچه میبینی واقعیت است، اشتباه است و واقعیت حقیقتی فراتر از آن است که در ظاهر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر صبح زود قبل از طلوع آفتاب بدمند، هوا سرد خواهد بود و عقلای قوم یا افراد باهوش این را میدانند که هوا در این زمان سرد است.
هوش مصنوعی: سوزش پروانه به خاطر نزدیک شدن به شمعی است که برایش مرگ به دنبال دارد، و در این میان، بوی گلها را به خاطر میآورد.
هوش مصنوعی: من مانند خفاشی هستم که عیب و نقص خود را شناخته و در تاریکی شب سعی میکند آنها را پنهان کند.
هوش مصنوعی: مانند نیلوفر آبی که با تر دامنی خود در آفتاب میدرخشد و زیباییاش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از کلام باید حقیقت را جستجو کرد، نه اینکه از شاخ درخت میوه بخواهیم یا ریشه را ببینیم.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و زیبایی باشی، نباید در جستجو به ظواهر بیمعنا و ناپیدا دل ببندی. مانند صدفی که در تاریکی مانده و چیزی نمیبیند، تو هم نباید در گردابهای نادانی غرق شوی. به جستجوی واقعی بپرداز و از حواس نادرست دوری کن.
هوش مصنوعی: من به عنوان یک بنده، تمام وجودم مانند آهوست و در جستجوی مشک آهو نباش، ای مرد دلیر.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به برج حمل میرسد، هوای گرم و آتشین خنک میشود و معتدل میگردد.
هوش مصنوعی: ای کاش سایهات همیشه بر سرمان باقی بماند و بختت همیشه به یاریات باشد، چون حسن نیتت که مانند خورشید درخشان و خیرهکننده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاتم طایی تویی اندر سخا
رستم دستان تویی اندر نبرد
نی، که حاتم نیست با جود تو راد
نی، که رستم نیست در جنگ تو مرد
صدر تو چرخست و تن را بال سست
روی تو شیدست و جان را چشم درد
جان من آزاد کن تا عقل من
هر دمت گوید زهی آزاد مرد
تازه گردانم به ناجستن که باد
[...]
آوخ ! آوخ ! وای وای و درد درد!
دل ز درد آزاد داری روی زرد
از رخ زردم روان و ز دل روان
وز روان زی دل روان آزار و درد
دور دارد آرزوی دل ز دور
[...]
قلتبانی هم به خواهر هم بزن
نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد
چند گویی خواهر من پارساست
گپ مزن گرد حدیث او مگرد
پارسا در خانهٔ تو نان تست
[...]
سالها بودم ز عشق گل بدرد
با دو چشم پر زخون و روی زرد
خوش وصالی بُد رخ این باغبان
تا چه آمد بر سرش از گرم و سرد
برد محبوب مرا از گلستان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.