گنجور

 
سنایی

زهرهٔ مردان نداری خدمت سلطان مکن

پنجهٔ شیران نداری عزم این میدان مکن

فرش شاهان گر ندیدی گستریده شاهوار

خویشتن چنبر مساز و نقش شادروان مکن

خانه را گر کدخدایی می‌ندانی کرد هیچ

پادشاهی زمین و ملکت یزدان مکن

در خراباتی ندانی رطل مالامال خورد

چهرهٔ زرد ار نداری دعوی ایمان مکن

صدق بوذر چون نداری چون سنایی بی‌نیاز

صحبت سلمان مجوی و دعوی ماهان مکن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن

مایهٔ انفاس را بر عمر خود تاوان مکن

از برای آنکه تا شیطان ز تو شادان شود

دیدهٔ رضوان و شخص خویش را گریان مکن

دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
میبدی

بی کمال سوز دردی نام دین هرگز مبر

بی جمال شوق وصلی تکیه بر ایمان مکن

در خم زلفین جان آویز جانان روز وصل

جز دل مسکین خون آلود را قربان مکن‌

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
صائب تبریزی

رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن

این در واکرده را در بسته از دربان مکن

هست در عین عدالت آب جان بخش حیات

چون سکندر جستجوی چشمه حیوان مکن

می توان از جوع تا جسم گران را روح کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

شوخ من بی پرده در بازارها جولان مکن

دیده آئینه را بر روی خود حیران مکن

بوالهوس را برگ عیش ای غنچه در دامن مکن

مجلس اغیار را از خنده گلریزان مکن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه