ما عاشق روی آن نگاریم
زان خسته و زار و دلفگاریم
همواره به بند او اسیریم
پیوسته به دام او شکاریم
او دلبر خوب خوب خوبست
ما عاشق زار زار زاریم
ترسم که جهان خراب گردد
از دیده سرشگ از آن نباریم
از فتنهٔ زلف مشکبارش
گویی که همیشه در خماریم
آخر بنگویی ای نگارین
کاندر هوس تو بر چه کاریم
گر دست تو نیست بر سر ما
ما خود سر این جهان نداریم
ما را به جفای خود میازار
کازردهٔ جور روزگاریم
چون تو به جمال بی مثالی
ما بی تو بدل به دل نداریم
خاک قدمت اگر بیابیم
در دیده به جای سرمه داریم
ما را به جهان مباد شادی
گر ما غم تو به غم شماریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوقی سخن میگوید که زیباییاش او را اسیر کرده است. او به شدت نسبت به درد و رنج ناشی از این عشق حساس است و از ترس اینکه ممکن است دنیا خراب شود، نگران است. زیبایی معشوق او را دچار خماری دائمی کرده و بدون او، حس زندگی را ندارد. شاعر از معشوق میخواهد که او را آزار ندهد و تأکید میکند که در غم عشق او به هیچ شادیای در دنیا اهمیت نمیدهد. عشق به معشوق برایش بسیار ارزشمند است و حتی حاضر است خاک قدمش را به جای سرمه در چشم خود بگذارد. در نهایت، او به غم معشوقش ادامه میدهد و میگوید که غم او تنها چیز باارزشی است که در زندگیاش باقیمانده است.
هوش مصنوعی: ما عاشق زیبایی آن معشوق هستیم، حتی اگر خود او خسته و غمگین باشد.
هوش مصنوعی: ما همیشه در قید و بند او به سر میبریم و همواره در دام او گرفتاریم.
هوش مصنوعی: او محبوبی بسیار زیبا و دلنشین است و ما نیز عاشقانی سرشار از احساس و غم هستیم.
هوش مصنوعی: میترسم که دنیا به خاطر اشکهایی که از چشمانم میریزد، ویران شود و به همین دلیل دیگر نبارم.
هوش مصنوعی: از زیبایی و دلربایی زلف سیاه او به گونهای است که انگار همیشه در حال مستی و نشئگی هستیم.
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، در آخر بگو که ما در این آرزو و خواستهات چه باید بکنیم؟
هوش مصنوعی: اگر تو نمیتوانی بر ما نظارتی داشته باشی، ما خود نیز برای این دنیا آرامش و سرپرستی نداریم.
هوش مصنوعی: ما را به خاطر بیرحمی خود آزار نده، زیرا ما خود نیز از سختیها و ظلم روزگار رنج میبریم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو با زیبایی بینظیرت در کنار ما هستی، ما بدون تو هیچ دلی برای عاشقی نداریم.
هوش مصنوعی: اگر خاک پای تو را پیدا کنیم، در چشمانمان به جای سرمه از آن استفاده میکنیم.
هوش مصنوعی: ما هیچ علاقهای به شادیهای این جهان نداریم، چون اگر غم تو را به حساب بیاوریم، تمام شادیها برای ما بیمعنا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه سیم نه دل نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم
غفلتزدگان پر غروریم
خجلتزدگان روزگاریم
ای دل تو ز سیم و زر چگویی
[...]
گردنش به طوق زر درآریم
با طوق زرش به تو سپاریم
ما ننگ وجود روزگاریم
عمری به نفاق میگذاریم
محنتزدگان پر غروریم
شوریدهدلان بیقراریم
در مصطبه عور پاکبازیم
[...]
گر چه ز جهان جوی نداریم
هم سر به جهان فرو نیاریم
زان جا که حساب همت ماست
عالم همه حبهای شماریم
خود با دو جهان چکار ما را؟
[...]
گر گمشدگان روزگاریم
ره یافتگان کوی یاریم
گم گردد روزگار چون ما
گر آتش دل بر او گماریم
نی سر ماند نه عقل او را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.