چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم
که آنگه خوش بود با من که من بیخویشتن باشم
من آنگه خود کسی باشم که در میدان حکم او
نه دل باشم نه جان باشم نه سر باشم نه تن باشم
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
چو او با من سخن گوید چو یوسف وقت لا باشد
چو من با او سخن گویم چو موسی گاه لن باشم
سخن پیدا و پنهانست و او آن دوستر دارد
که چون با من سخن گوید من آنجا چون وثن باشم
چو بیخود بر برش باشم ز وصف اندر کنف باشم
چو با خود بر درش باشم ز هجر اندر کفن باشم
مرا در عالم عشقش مپرس از شیب و از بالا
مهم تا در فلک باشم گلم تا در چمن باشم
مرا گر پایهای بینی بدان کان پایه او باشد
بر او گر سایهای بینی بدان کان سایه من باشم
سنایی خوانم آن ساعت که فانی گشتم از سنت
سنایی آنگهی باشم که در بند سنن باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دگرگونی روحی و معنوی شاعر است که در جستجوی حقیقت و اتحاد با معشوق است. شاعر به نوعی از خودگذشتگی و فنا در عشق اشاره میکند و بیان میکند که بندگی و پیروی از معشوق باعث میشود که از خود رهایی یابد. او به این نکته میپردازد که در نزد معشوق، هویت حقیقی او ظاهر میشود و در این حالت دیگر نه دل دارد و نه جان، بلکه تنها وجود معشوق را تجربه میکند. در نهایت، شاعر تجربیات خود را از عشق و وحدت با معشوق بیان میکند و به نوعی از فنا در عشق و قرار گرفتن در مسیر معشوق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که به سمت من نگاه میکند، دیگر چه کسی هستم که من باشم؟ زیرا در آن لحظه، خوب بودنم وابسته به این است که بدون خودم و هویت خودم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: در آن moment که در صحنه زندگی، فقط حکم او را دنبال کنم، دیگر نه احساسی خواهم داشت، نه روحی، نه سر و نه بدنی.
هوش مصنوعی: چه معنایی دارد سرکشی در برابر اراده او، زمانی که من مانند شمع در برابر نور او شاداب هستم و تنها در شرایطی خوشحالم که بتوانم در برابر او تسلیم شوم.
هوش مصنوعی: وقتی او با من حرف میزند، احساس میکنم که در حالتی لذتبخش و آرام هستم، درست مثل زمانی که یوسف در آرامش به سر میبرد. اما وقتی من با او صحبت میکنم، احساس میکنم که مانند موسی در حال شنیدن و فهمیدن معانی عمیق هستم.
هوش مصنوعی: سخن هم میتواند آشکار باشد و هم پنهان. او به گفتگو با من علاقه دارد، اما وقتی که صحبت میکند، من حس میکنم که مثل یک بت در آنجا ایستادهام و منفعل هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که از عشق او بیخود و مجنون میشوم، در سایههای وصف او غرق میشوم. اما وقتی که خودم را در کنار او میبینم و از او دور میشوم، غم و اندوه جدایی بر وجودم چیره میشود.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق او، نه از فراز و نشیب صحبت کن، بلکه مهم این است که وقتی در آسمان هستم، مانند گلی باشم که در باغ چمن میروید.
هوش مصنوعی: اگر مرا در جایی ببینی که پایهای وجود دارد، بدان که آن پایه متعلق به او (خدای بزرگ) است. و اگر سایهای از من را ببینی، بدان که آن سایه به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که از همه چیز گذر کردهام و به حقیقتی عمیقتر رسیدهام، نمیخواهم در محدودیتها و قواعد عادی زندگی گرفتار شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو آمدم روی مهرویم که باشم من باشم
که آنگه خوش بوم با او که من بی خویشتن باشم
مرا گرمایهای بینی بدان کان مایه او باشد
برو گر سایهای بینی بدان کان سایه من باشم
من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم
چو هنگام وصال آمد بتان را بت شکن باشم
مرا چون او ولی باشد چه سخره بوعلی باشم
چو حسن خویش بنماید چه بند بوالحسن باشم
دو صورت پیش می آرد گهی شمع است و گه شاهد
[...]
نیاساید کس از افغان من جایی که من باشم
همان بهتر که هم خود همنشین خویشتن باشم
دهم تسکین خود هر شب که فردا بینمش در ره
ولی آن سنگدل ناید بدان راهی که من باشم
مرا بربود ذوق گفت و گوی آن پری زانسان
[...]
مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم
ازو، باری، چرا گوید کسی؟ جایی که من باشم
کسی افسانه درد مرا جز من نمی داند
از آن دایم من دیوانه با خود در سخن باشم
رو، ای زاهد، که من کاری ندارم غیر می خوردن
[...]
اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم
همان از شرم دوراندیش در بیت الحزن باشم
همان از خار خار شوق بر خاشاک می غلطم
اگر چون بوی گل با باد در یک پیرهن باشم
ندارد از پریشانی سخن غیر از تهیدستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.