ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار
بیمار و دلفگار و جدامانده از نگار
ما را مگوی سرو که ما رنج دیدهایم
از گشت آسمان وز آسیب روزگار
زین صعبتر چه باشد زین بیشتر که هست؟!
بیماری و غریبی و تیمار و هجر یار
رنج دگر مخواه و برینبَر فزون مجوی
ما را بس است اینکه بر او آمدهست کار
بر ما حلال گشت غم و ناله و خروش
چونان که شد حرام می نوش خوشگوار
ما را به نزد هیچ کسی زینهار نیست
خواهیم زینهار به روزی هزار بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانی میپردازد که از دوری معشوق و مشکلات زندگی رنج میبرند. شاعر از دیگران میخواهد که آنها را کوچک نشمارند، زیرا آنها دلی شکسته و قلبی زجرکشیده دارند. او میگوید که دیگر رنج و غم نمیخواهد و فقط کافی است که روزگار بر آنها سخت گذشته است. غم و ناله آنها حالا به نوعی حلال شده است، همانطور که نوشیدن شادی حرام شده است. در نهایت، شاعر ابراز میکند که به هیچکسی نیازی ندارند و فقط در پی آرامشی برای روزهای خود هستند.
هوش مصنوعی: ما را تحقیر نکن که ما عاشقیم و در رنج و درد به سر میبریم، دلمان غمگین است و از معشوقمان دوریم.
هوش مصنوعی: ما را از زیباییهای ظاهری نگو، زیرا ما به خاطر تلخیهای زندگی و سختیهای زمانه رنجیدهایم.
هوش مصنوعی: چقدر سختتر از این میتواند باشد؟ بیماری، بیکسی، مراقبت و دوری از محبوب.
هوش مصنوعی: دیگر از درد و رنج درخواست نکن و در این موضوع بیشتر از این فکر نکن، ما همین که این مشکل بر ما آمده کافی است.
هوش مصنوعی: غم و ناله و فریاد برای ما دیگر جایز شد، همچنان که نوشیدن آن شراب خوشگوار دیگر ممنوع گشت.
هوش مصنوعی: ما از هیچ کس ترسی نداریم و فقط از خداوند کمک میخواهیم، حتی اگر به هزار بار در روز نیاز باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.