گنجور

 
صامت بروجردی

فلک همان نه تو را مهربان به ما نگذاشت

به هیچ دور دو دل با هم آشنا نگذاشت

به وادی طلبت عاقبت به خیر نشد

کسی که عاقبت کار با خدا نگذاشت

کسی که آب و گلت را سرشت سنگدلیست

که در دلت اثر از مایه وفا نگذاشت

کسی به مملکت عشق گشت خانه به دوش

که قیمت کفنی بعد خود به جا نگذاشت

دو چشم به هر نگاهت به خصمی اند عجب

که خاک پای تو اندر میانه پا نگذاشت

صفای عشق طلب کن که نقشبند وجود

برای خوردن و خوابیدن این بنا نگذاشت

نخواست دولت وصلت به (صامت) ارزانی

زمانه بی‌سبب از من تو را جدا نگذاشت

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
فیاض لاهیجی

غمت به سینه مرا جای مدّعا نگذاشت

به حسرت دگرم حسرت تو وانگذاشت

نداشتم سر و برگ کرشمه‌های طبیب

خوشم که عشق تو درد مرا دوا نگذاشت

گلی به سر نزدم هرگز از وصال تو لیک

[...]

مشتاق اصفهانی

تو را که چرخ به کام من از جفا نگذاشت

به کام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت

فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش

گلشن بناله مرغان بی‌نوا نگذاشت

ز دیر و کعبه بکوی تو ره برد هیهات

[...]

حزین لاهیجی

غبار کلفت ایام، آشنا نگذاشت

میان آینه و عکس من صفا نگذاشت

خیال جلوه نازش، بهانه می طلبید

به سینه شیشهٔ دل را شکست و پا نگذاشت

تو آمدی و من از خویش منفعل ماندم

[...]

رضاقلی خان هدایت

خوشم که در دل من عشق مدعا نگذاشت

مرا به بوالهوسی‌های خویش وانگذاشت

چه آفتی تو ندانم که در جهان امروز

محبت تو دو کس با هم آشنا نگذاشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه