یکی بیچارهای محنت رسیده
به دوران کور و محروم از دو دیده
نهان در پرده عصمت زنی داشت
چو شیطان بلکه دزد رهزنی داشت
به افسون و حیل دایم شب و روز
زدی بر قلب شوهر تیر دلدوز
دمادم عشوهای بنیاد کردی
به این افسانهاش دلشاد کردی
که صد حیف از چنین حسن یگانه
شدی محروم از دور زمانه
دریغا گر تو را چشمی به سر بود
به رخسار و جمال من نظر بود
اگر یک ره به رویم دیده بودی
گل از گلزار حسنم چیده بودی
ز شوق طلعتم از بس که نیکوست
نگنجیدی بسان مغز در پوست
بدیدی گر که سیب غبغبم را
کنار چشمهٔ نوش لبم را
شدی یکباره بیرون از سرت هوش
نمودی چشمه حیوان فراموش
سواد زلف جعد مشک بویم
بیاض طلعت روی نکویم
به چشم حور و غلمان سرمه داده
به رضوان روزن جنت گشاده
چون من همخوابه در نیکویی طاق
ندیده است و نبیند چشم آفاق
بدان مکارهٔ پرحیله و فن
بگفتا مرد کور از قلب روشن
گر از نظاره چشمم ناامید است
ولی از عقل این مطلب بعید است
تو را با این رخ زیبا که داری
بدین سرو قد رعنا که داری
کجا با چون منی همراز بودی
به این کوری مرا دمساز بودی
گرفتم کز حقیقت با من کور
تو را رسم وفا میبود منظور
به گِرد ما در این آباد کشور
بسی هستند رندان قلندر
که چون بر سر به رندی تاج گیرند
ز ماه آسمانی باج گیرند
چه دیدندی جمال دلفریبت
چه گوهر در کف مفلس غریبت
به ساعت دست غارت میگشودند
تو را از دامن من میربودند
غرض از این سخن بیقیل و قالست
برای عشوهٔ دنیا مثال است
شود اندر جهان کی مرد عاقل
به نیرنگ عجوز دهر مایل
اگر زال زمانه باوفا بود
زمانی یار مردان خدا بود
نبودش گر طریق بیوفایی
چرا میکرد از خوبان جدایی
ز وصل وی نباشد شاد و مسرور
مگر چشمی که فی الواقع بود کور
مگو (صامت) برای دیگران پند
برو خود را برون بنما از این بند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مردی نابینا است که از دوری معشوق و زیبایی او درد میکشد. او احساس میکند که اگر چشمی به جمال معشوقش داشت، لذتهای زیادی را درک میکرد و از زیبایی او بهرهمند میشد. معشوقهی او، زنی با جذابیت و فریبندگی است که به کمک حیلههایش، دل شوهرش را میرباید. شاعر با بیان احساسی عمیق به زیبایی معشوق و ناامیدیاش از دیدن او، تذکری به دیگران میدهد که فریب دنیا را نخورند و از حقیقت دور نشوند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق واقعی و وفاداری، نباید تحت تاثیر فریبهای ظاهری قرار گیرد.
هوش مصنوعی: در این بیت به فردی اشاره شده که در زندگی به مشکلات و سختیهای زیادی دچار شده و به عبارتی کیفیت زندگیاش به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. او به نوعی در تاریکی و نداشتن بصیرت گرفتار شده و از نعمتهای زندگی محروم است.
هوش مصنوعی: زنی داشت که در پس پرده عفت و پاکیاش، مانند شیطان وجود داشت، همچنین دزد و رهزنی نیز در درون او نهفته بود.
هوش مصنوعی: با روشها و فریبهای متعدد، بهطور مداوم در روز و شب بر دل شوهر ضربهای دلخراش زدی.
هوش مصنوعی: هر لحظه با ناز و دلربایی خود، داستانی را به وجود آوردی که دلها را شاد کردی.
هوش مصنوعی: چقدر تاسفآور است که این زیبایی بینظیر از نعمت زمان دور افتاده است.
هوش مصنوعی: ای کاش اگر چشمی داشتی که بر سر من بود، به چهره و زیباییام نگاه میکردی.
هوش مصنوعی: اگر یک بار به من نگاه میکردی، از زیباییام گلی میچیدی.
هوش مصنوعی: از شدت شوق و خوشحالیام، مثل مغز که در پوست جایی ندارد، دیگر در خودم نمیگنجم.
هوش مصنوعی: اگر تو دیده باشی که سیب سرخ روی گردن من کنار چشمهٔ نوش چه زیباست، لب من هم همینقدر جذاب و وسوسهانگیز است.
هوش مصنوعی: ناگهان دچار حالتی شدی که دیگر چیزی از خودت متوجه نمیشوی و در این حالت، به یاد حیوانات میافتی و فراموش میکنی که انسان هستی.
هوش مصنوعی: رنگ سیاه زلفهای وزیبانم با بوی خوش مشک، و چهره روشنم مانند سفیدترین چیزهاست.
هوش مصنوعی: در چشمان زیبا و دلربا، زیبایی و جذابیتی خاص وجود دارد که نشان از بهشتی بودن آنها دارد و به همین دلیل دروازههای بهشت به روی آنها گشوده شده است.
هوش مصنوعی: من همچون همخوابهای هستم که زیبایی را در هیچ چیز ندیده و چشمهای دنیا نیز هرگز نخواهند دید.
هوش مصنوعی: میگوید که کسی که دارای تدبیر و زیرکی زیادی است، مانند مردی نابینا است که با وجود دیدن با قلبی روشن و خردمندانه تصمیم میگیرد، به عبارتی توانایی درک و فهم عمیقتری دارد اگرچه ممکن است از دید ظاهری چیزی را نبیند.
هوش مصنوعی: اگرچه از نگاه چشمم ناامید شدهام، اما عقل من چیز دیگری میگوید.
هوش مصنوعی: تو با این چهره زیبا و این قامت بلند و دلربا که داری، واقعاً بینظیری.
هوش مصنوعی: کجا پیدا میشود کسی مثل من که با تو همدل و همزبان باشد، در حالی که تو به این شدت بیخبر از حال من هستی؟
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که از حقیقت دوری و برای تو وفاداری با من بیمعناست.
هوش مصنوعی: در این سرزمین پر رونق، افراد بسیاری وجود دارند که آزاداندیش و بیپروا هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که رندانی بر سر خود تاجی از زیبایی و لطافت دارند، از ماه آسمان طلب کمک و پشتیبانی میکنند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی دلربایت را میدیدند، چه جواهری در دستان تنگدست غریبی میافتاد.
هوش مصنوعی: دل من را با ترفندهای زمان میدزدیدند و تو را از آغوش من میگرفتند و میبردند.
هوش مصنوعی: این صحبتها بیمقدمه و بدون حاشیهپردازی بیان شده تا نشان دهد که زیباییهای دنیا، فقط مانند یک جلوهگری است.
هوش مصنوعی: در جهان، چه کسی است که مرد خردمندی به فریبندگیهای دنیا و دسیسههای آن دل ببندد؟
هوش مصنوعی: اگر زمانه به وفاداری معروف بود، زمانی که رفقای واقعی و شجاع در کنار مردان خدا قرار میگرفتند.
هوش مصنوعی: اگر او در مسیر بیوفایی نبود، پس چرا از میان نیکان و خوبان فاصله میگرفت؟
هوش مصنوعی: جز کسانی که واقعاً نابینایند، هیچکس از وصل او شاد و خوشحال نخواهد بود.
هوش مصنوعی: سخنی نگو که دیگران را نصیحت کنی، بلکه خودت ابتدا باید از این قید و بندها آزاد شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.