غزل
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره ترا چه افتادهست
به کام تا نرساند مرا لبش چو نای
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
ترا نصیب همین کرده است و این دادهست
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی ما ز آن خراب آباد است
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادهست
برو فسانه مخوان و فسون مدم بسیار
کزین فسانه و افسون بسی مرا یاد است
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر بند تو از جمله عالم آزاد است
ادامه
دمم کم ده که دم آتش فروزد
چو چربی بیند آتش، بیش سوزد
بدین دم ترک این سودا نگیرم
رها کن تا درین آتش بمیرم
تنم چون خاک اگر در خاک ریزد
ز کوی دوست گردم برنخیزد
چو گفتار ملک بنشیند مهراب
فرو بارید مژگانش ز مهر آب
به جم گفت این زمان تدبیر باید
که بی تدبیر کاری برنیاید
چو دولت بر تو اکنون گشت لازم
شدن بر درگه قیصر ملازم
نکردهستی تو خدمت لیک دانی
تو رسم و خوی شاهان نیک دانی
چو قیصر رسم و آیین تو بیند
همانا با تو پیوندی گزیند
به دامادی خود نامت برآرد
مرادت بخشد و کامت برآرد
هنوز اسباب سلطانیت برجاست
اساسالبیت جمشیدی مهیاست
سپاه است و درم اسباب شاهی
هنوزت هست زین چندان که خواهی
هنوزت شمع دولت نامدار است
درختت سبز و تیغت آبدار است
هنوزت باد پایانند زینی
هنوزت ماهرویانند چینی
به هر کاری درم در دست باید
که از دست تهی کاری نیاید
ببین کز صحبت خور مهره گل
چه مایه زر و گوهر کرد حاصل
قمر پیکی است آخر زانچه هر ماه
رود در مرکب خورشید هر ماه
چنان کارش فروغ نور گیرد
که از نورش جهان رونق پذیرد
ملک چون قصه از مهراب بنشید
صلاح حال خود حالی در آن دید
از آن کهسار چون ابر بهاران
فرود آمد سرشک از دیده باران
چو ماه آراست برج خویشتن را
منور کرد با آن انجمن را
از آن پس چینیان کردند یکسر
بسیج خدمت درگاه قیصر
زر و یاقوت را ترکیب کردند
چو خورشید افسری ترتیب کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل ابتدایی به بحث و دعوا با واعظ میپردازد و شاعر به او میگوید که نصیحتهایش برای او جذاب نیست و دلش به عشق مشغول است. او به لذتهای عشق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر عشق او را خراب کند، وجودش بر اساس همان عشق است. او به وجود خداوند و رابطهاش با هستی اشاره دارد و میخواهد که از مسائل بیاهمیت جدا شود.
در ادامه، شاعر جملاتی را برمیشمارد که نشاندهندهی جدی بودن او در عشق و بیخیالی از دنیا است. او به شمع دولت و امکاناتی که هنوز در دست دارد اشاره میکند و به یاری از شرایط و موقعیتهای مناسب تأکید میورزد. در نهایت، متن به روشنی تصاویری از حال و هوای درگاه و عشق به طبیعت را ترسیم میکند و الهامگیری از زیباییهای جهان را نشان میدهد.
غزل بهطور کلی بیانگر عشق، آزادی و حال و هوای معنوی شاعر است.
هوش مصنوعی: به کار خود بپرداز ای واعظ، چرا اینقدر سر و صدا میکنی؟ دل من از راهی که رفتهام به تنگ آمده است و نمیدانم تو چه مشکلی داری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبش مرا به خوشی نرساند، نصیحتهای همه دنیا برایم بیفایده است.
هوش مصنوعی: ای دل، از ظلم و ستم و بیعدالتی محبوب نگران نباش، چرا که سرنوشت تو همین بوده و همین را به تو عطا کردهاند.
هوش مصنوعی: هرچند که عشق من مرا به جنون کشاند، اما بنای وجود ما از همان ویرانی و نابسامانی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: در میان انسان که خدا آن را از هیچ به وجود آورده، هیچ نکتهای نیست که دیگر آفریدهها نتوانستهاند آن را به خوبی درک کنند.
هوش مصنوعی: برو دیگر از قصهها و جادوها صحبت نکن، چون من از این قصهها و جادوها تجربیات و خاطرات زیادی دارم.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق تو وابسته است، به لذتهای بهشت نیازی ندارد و در عین حال، کسی که در بند عشق توست، از تمامی بندهای جهان رهاست.
هوش مصنوعی: به من آتش دهی نکن، زیرا هرچه بیشتر بدم، آتش شدت بیشتری میگیرد و میسوزد. اگر چربی را در آتش ببینی، آتش به شدت بیشتر شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: در این لحظه، از این فکر و احساس رهایی پیدا میکنم، بگذار تا در این آتش عشق بمیرم.
هوش مصنوعی: اگر بدنم مانند خاک در زمین ریخته شود، از کوی محبوبم برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: زمانی که سخن پادشاه پایان میپذیرد، چشمانش چون بارش باران، از محبت پر میشود.
هوش مصنوعی: به جم گفت که در این موقع باید تدبیر و فکر کنیم، زیرا بدون فکر و تدبیر هیچ کاری پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: وقتی که fortune به تو روی آورد، باید در درگاه قدرت و ثروت باقی بمانی.
هوش مصنوعی: تو تاکنون خدمتی نکردهای، اما خوب میدانی که آداب و سنن پادشاهان چیست.
هوش مصنوعی: وقتی قیصر (رومیان) رسم و سنت تو را مشاهده کند، به یقین رابطهای با تو برقرار میکند.
هوش مصنوعی: در مراسم عروسی، به شما لقب داماد داده میشود و خواستهها و آرزوهایت برآورده میگردد.
هوش مصنوعی: هنوز امکانات و شرایط قدرت و سلطنت وجود دارد و پایه و بنیادهای حکومت جمشید آماده است.
هوش مصنوعی: همچنان که در اینجا سپاه و تجهیزات سلطنتی وجود دارد، تو هنوز میتوانی از این امکانات بهرهبرداری کنی و به اندازهای که بخواهی از آنها استفاده کنی.
هوش مصنوعی: شما هنوز در اوج قدرت و موفقیت هستید؛ درخت شما همیشه سبز و سرحال است و تواناییهایتان درخشان و قوی به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: تو هنوز متوجه نشدهای که روزها به سرعت به پایان میرسند و زیباییهای دنیای تو همانند ماهروها و بهترینها در حال گذرند.
هوش مصنوعی: برای انجام هر کار، باید از امکانات و تجهیزات مناسب بهرهمند باشی، زیرا بدون این امکانات، هیچ کاری انجام نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ببین چگونه صحبت با خورشید عشق، مانند گلی با ارزش، میتواند چه ثروت و گوهری به بار آورد.
هوش مصنوعی: ماه، پیامآور زیبایی است که در هر ماه بر روزگار و زندگی تأثیر میگذارد و در واقع، مانند سوارکار خورشید، به پیش میرود و زیباییهایش را به ما هدیه میکند.
هوش مصنوعی: کار او به قدری درخشان و پرنور خواهد شد که نور او باعث شکوفایی و رونق جهان خواهد شد.
هوش مصنوعی: چون پادشاه از جایگاه خود به داستانی گوش سپرد، در آن داستان راه حلی برای بهبود وضعیت خود مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: از آن دشت برآمده چون ابرهای بهاری، اشک از چشمانم چون باران ریخت.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه، برج خود را زیبا و آراسته کرد، با نورش جمعیتی را روشن ساخت.
هوش مصنوعی: پس از آن، چینیها تمام تلاش خود را به خدمت در درگاه امپراطور معطوف کردند.
هوش مصنوعی: زر و یاقوت را با هم ترکیب کردند و به شکل خورشیدی درخشان و باشکوه چیدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است؟
مرا فتاده دل از ره ترا چه افتادست؟
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.