ای پیک صبا مصر وصالم به کف آمد
از جای بجنب آخر و برخیز بشیرا
پیراهن این یوسف گم گشتهٔ خون تر
القاهُ علی وجه ابی، یات بصیرا
حدیث شوق دارد عرض و طولی
چه بتواند رسانیدن رسولی؟
چو شرح سوز دل با خامه گویم
به خون دیده روی نامه شویم
به جای دوده دود از نی برآرم
بلاهای سیاهش بر سر آرم
ستمهایی که من دور از تو دیدم
جفاهایی که از دوران کشیدم
اگر گویم دلت باور ندارد
درون نازکت طاقت نیارد
دلم در بحر حیرت غوطهها خَورد
ولیکن عاقبت گوهر برآورد
اگر چه تلخ بار آمد درختم
در آخر عقد حوا کرد بختم
ز زنبور ارچه زخم نیش خوردم
ولیکن شهدش آخر نوش کردم
چه شد گر شد جهان تاریک برمن؟
به خورشیدم شد آخر چشم روشن
اگرچه زحمت ظلمت کشیدم
زلال چشمهٔ حیوان چشیدم
نماندهست آرزو اکنون جز اینم
که دیدار عزیزت باز بینم
جمال وصل از آن رو در نقاب است
که چشم بد میان ما حجاب است
نسیم صبح دولت چون برآید
ز روی آرزو برقع گشاید
چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب
حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود
چو جم در نامه حال دل بیان کرد
بریدی را به چین حالی روان کرد
ز عهد روزگار خویش راضی
ملک میخواست عذر عهد ماضی
نه یکدم بی نشاط و باده بودی
نه بی صوت عنادل میغنودی
ز جام لعل نوشین باده میخَورد
قضای صحبت مافات میکرد
پس از سالی صبوحی کرد یک روز
ملک با آفتاب عالم افروز
به باغی خوشتر از فردوس اعلی
نباتش را خواص کلک عیسی
به تیغ بیدش افکنده سپر غم
نسیمش داده جان از ضعف هر دم
سر نرگس ز می مایل به پستی
گشاده برگ چشم از خواب مستی
نشسته بر چمن قمری و بلبل
نوازان این غزل بر نرگس و گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه از احساسات و شوق خود برای دیدن معشوق سخن میگوید. او از پیغامآوری میخواهد که خبر وصالش را به یعقوب برساند و از غم فراق و سختیهایی که در دوری کشیده، سخن میگوید. با اشاره به یوسف و پیراهنش، به غم و حسرتی که در دل دارد پرداخته و امید به reunion و وصال را زنده میکند. او همچنین به زیبایی و لطافت معشوق اشاره میکند و آرزو دارد زمانی برسد که حجابهای ظاهری کنار رفته و عشقشان نمایان شود. در نهایت، به یاد روزهای خوش و بادهنوشی میافتد و از سرودن غزلهای عاشقانه در آرامش باغی سرسبز صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ای پیامآور صبح، به سرعت حرکت کن و خبر وصال من در مصر را به دست آوردهام. آخر وقتش است که به راه بیفتی و بشارت بدهی.
هوش مصنوعی: پیراهن یوسف که در خون آغشته شده، بر صورت پدرش افکنده شده است. این پیراهن نشانهای برای پدرش است و به او بصیرت و آگاهی میدهد.
هوش مصنوعی: شوق و عشق میتواند داستانی بسیار گسترده و عمیق را بیان کند که تنها یک پیامآور میتواند آن را بازگو کند.
هوش مصنوعی: زمانی که با قلم، دردهای درونم را شرح میدهم، اشکهایم باعث میشوند که نامهام شبیه به خون شود.
هوش مصنوعی: به جای اینکه از غم و درد دل بگویم، مشکلات و سختیهایم را به دوش میکشم و با آنها دست و پنجه نرم میکنم.
هوش مصنوعی: مصیبتها و ظلمهایی که من در دوری از تو تجربه کردم و سختیهایی که از زمانه متحمل شدم.
هوش مصنوعی: اگر بگویم قلبت این را قبول ندارد، در دل نازک تو تحمل این موضوع را ندارد.
هوش مصنوعی: دل من در دریای سردرگمی غوطهور بود، اما در نهایت توانست نکته ارزشمندی را کشف کند.
هوش مصنوعی: با اینکه در ابتدا با مشکلات و دشواریهایی روبرو شدم، اما در نهایت سرنوشتم به خوبی رقم خورد.
هوش مصنوعی: هرچند از زنبور نیش خوردهام و آسیب دیدهام، اما در نهایت توانستهام عسلش را بچشم و از آن لذت ببرم.
هوش مصنوعی: اگر دنیای من تاریک شود، چه اهمیتی دارد؟ در نهایت، با نور خورشید، روشنی چشمانم را به دست میآورم.
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی با سختیها و تاریکیها روبرو بودهام، اما از نور و شفافیت زندگی نیز بهرهمند شدهام.
هوش مصنوعی: اکنون هیچ آرزویی برای من باقی نمانده جز اینکه دوباره تو را ببینم.
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت وصل به همین دلیل در پرده و راز پنهان است که نگاه بد و معیوب چشممان مانع از دیدن آن میشود.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاه آغاز میشود و از سوی آرزوها میوزد، پردهای که بر چهرهاش کشیده شده است، کنار میرود.
هوش مصنوعی: زمانی که مشکلات و سختیها بر یعقوب فرود آید، دیگر نیازی به یادآوری غم از دست دادن پسرش یوسف نیست و همه چیز به حالت عادی برمیگردد.
هوش مصنوعی: منتظر باش تا روزی خوشی و وصال به دست آید؛ بوی پیراهنش از مصر به کنعان میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی جم حال دل خود را در نامهاش بیان کرد، بریدی را در حالتی خوش و سرشار از زندگی قرار داد.
هوش مصنوعی: از دوران گذشته خود راضی بود، اما پادشاه میخواست از گذشتهاش عذرخواهی کند.
هوش مصنوعی: هیچ وقت بینشاط و بیخوشی نبودی و هرگز بدون صدای قناریها خوشحال نمیشدی.
هوش مصنوعی: او از جام قرمز و زیبا شراب مینوشید و در هنگام نوشیدن، یاد خاطرات گذشته را زنده میکرد.
هوش مصنوعی: بعد از یک سال، روزی پادشاه با نور خورشید درخشان، نشاط و شادابی مییابد.
هوش مصنوعی: در باغی زیباتر از بهشت، گیاهانی به وجود آمدهاند که خواص شگفتانگیزی دارند، مانند معجزاتی که با قلم عیسی (ع) به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: غمی که بر دل انسان سنگینی میکند، به گونهای است که مانند سپری در برابر هر چالشی قرار میگیرد و نفسش را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و از شدت ضعف، هر لحظه به او جان تازهای میدهد.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به زیبایی و جذابیت گل نرگس شده است. سر گل نرگس به سمت پایین خم شده و برگهایش باز شدهاند. چشمانش از خواب سنگین و حالتی مستی به دور است. این تصویر نمادی از لطافت و جذابیتی است که در دل طبیعت نهفته است.
هوش مصنوعی: قمری و بلبل بر روی چمن نشستهاند و آهنگهای زیبا و خوش به نرگس و گل میزنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان آید
همین شعر » بیت ۱۷
باش تا دست دهد دولت ایام وصال
بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود
رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
خود فاش بگو یوسف زرین کمری را
در شهر کی دیدست چنین شهره بتی را
در بر کی کشیدست سهیل و قمری را
بنشاند به ملکت ملکی بنده بد را
[...]
چشم پدر از هجر تو پوشیده چو گردید
فرزند دل افروز من ای بدر منیرا
پیراهن خود تحفه فرست ای پسر و گوی
القره علی وجه ابی یات بصیرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.