خدایگانا چو شد اشارتت که رهی
به ملک فارس به تحصیل وجه زر برود
گمان بنده نبود آنکه بعد چندین سال
ز درگهت به چنین کار مختصر برود
ولی به حکم قضا بر رضا چه چاره بود
چو هست حکم قضا گو بدین قدر برود
به خاک پای عزیزت که گر به آب سیاه
اشارت تو بود چون قلم به سر برود
اگرچه رفتن او هر چه دیرتر بکشید
کنون چو میرود آن به که زودتر برود
بساز کار من امروز زانکه میترسم
که گر دو روز بمانم یکی دگر برود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اشارهای الهی اشاره میکند که شخصی برای کسب زر و طلا به ملک فارس میرود. او در ابتدا این موضوع را غیرمحتمل میداند، اما معتقد است که سرنوشت و قضا و قدر بر چنین سفری حکم کرده است. شاعر بیان میکند که اگرچه رفتن این شخص ممکن است دیرهنگام باشد، اما اکنون که در حال رفتن است، بهتر است زودتر برود. او همچنین از نگرانی خود نسبت به آینده میگوید و میخواهد که کاری امروز انجام دهد، زیرا ممکن است اگر بیشتر انتظار بکشد، دیگر فرصتی برای انجام آن نداشته باشد.
هوش مصنوعی: ای خداوند، وقتی اشاره کردی که راهی به سرزمین فارس باشد تا به دنبال جمعآوری پول طلا برود.
هوش مصنوعی: تصور نمیکردم که بعد از این همه سال، کسی از درگاه تو به این کار کوچک اقدام کند.
هوش مصنوعی: ولی بر اساس سرنوشت و تقدیر چه راهی وجود دارد؟ وقتی که تقدیر اینگونه رقم خورده، باید همینطور پیش برود.
هوش مصنوعی: به زمین پای محبوب تو، اگر اشارهات به آب سیاه باشد، مانند این است که قلم بر سر نوشته شود.
هوش مصنوعی: هرچند که رفتن او هر چه بیشتر طول بکشد، اما الان بهتر است که هرچه زودتر برود.
هوش مصنوعی: امروز مشغول کارم شو، زیرا نگرانم که اگر دو روز دیگر بمانم، یکی دیگر از فرصتها از دست برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
رخ تو در عرق سرد و گرم وتر برود
رگ تو جاده خون معتدل گردد
زبان گزیده به یک گوشه نیشتر برود
تبی که برسمنت رنگ ارغوانی بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.