لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سلمان ساوجی

ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل

به های های ز دست تو بارها بگریست

به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است

که پشت فتح به روی مبارک تو قویست

خدا یگانا من بنده قدیم توام

به حال بنده ازین بیش بایدت نگریست

کسی که در ورق بخشش تو ثابت نیست

سه چار سال پیاپی به غیر سلمان کیست؟

ز ذل فاقد و از طعن مردمان هر دم

مرا بدار به نوعی که خوش توانم زیست

وظیفه‌ای که ازین پیش داشتم آن نیز

نمی‌دهند ازین پس وظیفه من چیست؟

زیاده باد هزاران عطیه کبری

شمار عمر تو و هر عطیه‌ای صد و بیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

نیامدست مرا خویشتن دگر مردم

از آن زمان که بدانسته‌ام که مردم چیست

گرم نشان دهی از روی مردمی چه شود

چو بخت نیک نشانت دهم که مردم کیست

مولانا

تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست

هر آن کسی که چو ادریس مرد و بازآمد

مدرس ملکوتست و بر غیوب حفیست

بیا بگو به کدامین ره از جهان رفتی

[...]

سعدی

در سرای به هم کرده از پس پرده

مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست

از آن بترس که مکنون غیب می‌داند

گرش بلند بخوانی وگر نهفته یکیست

ابن یمین

به سال هفتصد و سی و هشت از هجرت

به روز جمعه گه چاشت از صفر شده بیست

گذشت سرور آفاق عز دولت و دین

محمد آنکه فلک در عزاش خون بگریست

قاسم انوار

براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست

خلاف پیر مغان ره مرو، که سرپستیست

مگو حکایت حس را و بگذر از محسوس

کسیکه سخره حس مانده است معتزلیست

دلا، تو جام مئی، لیک جام بحر آشام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه