گنجور

 
سلمان ساوجی

خیال نرگس مستت، ببست خوابم را

کمند طره شستت، ببرد تابم را

چو ذره مضطربم، سایه بر سر اندازم

دمی قرار ده، آشوب و اضطرابم را

نه جای توست دلم؟ با لبت بگو آخر

عمارتی بکن این خانه خرابم را

نسیم صبح من، از مشرق امید دمید

ز خواب صبح در آرید آفتابم را

فتاده‌ام ز شرابی که بر نخیزد باز

نسیم اگر شنود، بوی این شرابم را

بریخت آب رخم دیده بس کن ای دیده

به پیش مردم از این پس مریز آبم را

سواد طره تو، نامه سیاه من است

نمی‌دهند به دست من، آن کتابم را

منم بر آنکه چو جورت کشیده‌ام در حشر

قلم کشند، گناهان بی‌حسابم را

دل کباب مرا نیست بی لبت، نمکی

سخن بگو نمکی، بر فشان، کبابم را

خطایی ار زمن آمد، تو التفات مکن

چه اعتبار خطای من و صوابم را؟

حجاب نیست میان من و تو غیر از من

جز از هوا، که بر اندازم این حجابم را

هزار نعره زد از درد عشق تو، سلمان

نگشت هیچ یکی ملتفت، خطابم را

مگر به ناله من نرم می‌شود، دل کوه؟

که می‌دهد به زبان صدا، جوابم را؟

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مجد همگر

خیال روی تو یکباره برد خواب مرا

درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا

متاب روی ز من دلبرا و زلف متاب

که تاب زلف تو در تب فکند تاب مرا

اگر بر تو دهد میوه بهشت چرا

[...]

بابافغانی

که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا

که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا

شبی که مست بکاشانه ام فرود آید

فرشته رشک برد مجلس شراب مرا

نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز

[...]

قدسی مشهدی

خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را

مکن مکن که عمارت کند خراب مرا

چه آتشی تو نمی‌دانم ای بهشتی روی

که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا

هجوم گریه نمی‌دانم اینقدر دانم

[...]

ابوالحسن فراهانی

ز گریه منع مکن دیده پر آب مرا

که برطرف کنی از کشتن اضطراب مرا

مرا بسوز پس از کشتنم که سیمابم

مگر به آب دهد کلبه خراب مرا

شکفته دیدم گل های داغ و دانستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه