ترک من میآیی و دلها به یغما میبری
روی پنهان میکنی، دل آشکارا میبری
دی دل من بردهای، امروز دین اکنون مرا
نیم جانی مانده است، آن نیز فردا میبری
آنچه گفتی: بود بالایش مرا ای دل منت
منکرم زیرا که خود را بس به بالا میبری
کفر زلفت را به دین من میخرم زیرا به دین
سر فرو میآورد، لیکن تو در پا میبری
من نمیدانم کزین دل بردنت مقصود چیست؟
بارها گفتی: نخواهم برد، اما میبری
چند گویی یک زمان آرام گیر و صبر کن
چون کنم کارام و صبر و طاقت از ما میبری
من چو وامق باختم در نرد سودایت روان
زین روان بازی چه سودم چون تو عذرا میبری
هیچ عاقل در سر کویت به پای خود نرفت
زلف میآری به صد زنجیر و آنجا میبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق از عشق و درد فراق است. شاعر از معشوق خود میخواهد که به او رحم کند و دلها را نرباید. او اشاره میکند که معشوق با ظاهری پنهان و دلربا، دلهای زیادی را جلب میکند و در عین حال خود را به بالا میبرد و او را در وضعیتی ناامید قرار میدهد. شاعر با اشاره به کشتن آرامش و صبرش توسط عشق، از بلای زلف معشوق گله میکند و به طور کلی، او در جنگی دلخراش بین عشق و رنج گرفتار است. در پایان، عقل را به بیمعنایی در برابر زیبایی معشوق نسبت میدهد و وضع خود را اسفناک توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تو به سوی من میآیی و دلها را از من میربایی. در حالی که چهرهات را میپوشانی، اما دلها را به طور مشهود به تصاحب خود میگیری.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو دل مرا از من گرفته و امروز که به تو فکر میکنم، حس میکنم که به شدت خسته و بیجان شدهام. با این حال، میدانم که در آینده هم حالم را بدتر میکنی و باز هم از من میگیری.
هوش مصنوعی: آنچه تو گفتی، ای دل، این است که من بالاتر از تو هستم. اما من این را نمیپذیرم، چون خودم را خیلی بالا نمیبینم.
هوش مصنوعی: من برای زیباییهای زلف تو، حتی دین خودم را هم فدای میکنم، چون این زیبایی مرا به خاک میاندازد، اما تو وقتی به من نگاه میکنی، آن را نادیده میگیری.
هوش مصنوعی: من نمیدانم هدف تو از این که دل مرا میکشی چیست. بارها گفتی که نمیخواهی این کار را بکنی، اما باز هم این کار را انجام میدهی.
هوش مصنوعی: برای مدتی آرام باش و صبوری کن؛ من کارهایم را انجام میدهم و صبر و تحمل تو را از من میگیری.
هوش مصنوعی: من همچون وامق در عشق تو باختهام و به خاطر این عشق، در بازی احساساتم گرفتار شدهام. اما چه فایده دارد این بازی احساسی وقتی که تو عذرا را با خود میگیری؟
هوش مصنوعی: هیچ فرد باهوشی برای رسیدن به تو، به سادگی و بدون چالش راه نمیرود. تو با زیبایی زلفت دلها را به تنگنایی عمیق میکشی و آنان را در آنجا گرفتار میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که سقف آشیان را تا ثریا میبری
پایه دیوار هستی را به دریا میبری
خود ببین امروز تا آخر به فردا میبری
چند مال مردمان را بیمحابا میبری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.