اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتد
همانا بر گل رویش، چو من، عاشق، هزار افتد
بخندد غنچه بر لاله، چو لعلش، در کلام آید
بپیچد بر سمن سنبل، چو زلفش، بر عذار افتد
زرشک لاله رویش، سمن بر خاک، بنشیند
ز شرم سنبل زلفش، بنفشه، سوگوار افتد
به گرد دیده میگردد که تا روی و لبش بیند
دل من زان میان، ترسم، که نا گه بر کنار افتد
هرآنکس کان لب و دندان چو یاقوت و چو در بیند
ز چشمش بی گمان لولو و لعل آبدار افتد
ور از چین لب زلفش، صبا، بویی به باغ آرد
چمن از نکهتش، بر لادن و مشک تتار افتد
بیفتد بار اندوه فراقش، از دل سلمان
ورا گر نزد آن تنگ شکر یک لحظه، بار افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به زیبایی و دلفریبی معشوقش میپردازد و احساس عاشقانه خود را بیان میکند. او تصور میکند که اگر معشوقش در باغ حضور یابد، زیبایی او باعث میشود که گلها و گیاهان نیز تحت تأثیر قرار بگیرند و خوشگلتر شوند. غنچهها به لاله میخندند و زلفهای سنبل به صورت معشوق میپیچند. شاعر از شدت عشق و زیبایی او به این فکر میافتد که نکند به یکباره معشوقش از کنارش دور شود و دلش پر از اندوه فراق گردد. در نهایت، او به زیباییهای خاص معشوقش که چون یاقوت و لعل هستند اشاره میکند و تأثیرات لطیف و عطرآگین او بر باغ را توصیف میکند. این احساسات عمیق و عاشقانه شاعر نشاندهنده عشق و علاقهاش به معشوقش است.
هوش مصنوعی: اگر روزی معشوقهام را به بستان ببرند، مطمئناً هزاران عاشق بر روی گلگون او خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: غنچه به لاله میخندد و مانند کلامی زیبا بر لبانش جلوهگری میکند، و سنبل به دور سمن میچرخد، همانطور که زلف او بر چهرهاش میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی گل زرشک و لاله به زیبایی رویش مینشیند و سمن در خاک جا میگیرد، زلفهای سنبل باعث میشوند که بنفشه از شرم آن گلبر در خاک بیفتد و حسرت بخورد.
هوش مصنوعی: چشمم پی دیدن چهره و لب اوست، اما دل من نگران است که مبادا ناگهان او را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: هر کسی که لباس و دندانهای کسی را مانند یاقوت و در معرض چشمی ببیند، به طور حتم از چشمانش لولو و لعلهای زیبایی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر باد صبا، بویی از چین موهای او به باغ بیاورد، چمن از نکهت او بر گلهای لادن و مشک خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: اگر بار غم دوری او از دل سلمان به زمین بیفتد، تنها کافیست که یک لحظه در کنار او، که همچون تنگی پر از شکر است، باشد تا همه بارها از دوش او برداشته شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به زهر چشم بتوان کشت دشمن را چوکار افتد
نمی خواهم که چشم من به چشم روزگار افتد
ازان رخسار شبنم خیز چون گل پرده یک سو کن
که چون برگ خزان بلبل به خاک از شاخسار افتد
ز زخم من به رعنایی مثل شد تیغ خونخوارش
[...]
شکاری گر به دام افتد چه شد، زینها هزار افتد
خوشا اقبال صیّادی که در دام شکار افتد
گذشتم بر خزان باد بهارم خون به جوش آورد
چه خواهد شد اگر روزی گذارم بر بهار افتد!
محیط عشق خوبان زورقآشام است گردابش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.