شکوه افسر شاهی تراز کسوت عالم
نگین خاتم دولت نظام گوهر عالم
خداوند خداوندان شهنشه شیخ حسن نویان
که هست اوصاف اخلاقش فزون از کیف و بیش و کم
جهانداری که تیغ اوست صبح فتح را مطلع
جهانبخشی که دست اوست رزق خلق را مقسم
زباد خلق جان بخشش گرفته شاخ دولت بر
ز آب تیغ سرسبزش کشیده بیخ نصرت نم
طناب خیمه افلاک باد فتنه بگسستی
به اوتاد بقایش گر نبودی در ازل محکم
اگر نه حکمت اصلی گرفتی دامن رایش
ز روی راستی بردی برون از پشت گردون خم
زهی همچون صدف رایم شرف را صدر تو مولد
زهی چون مملکت را دین خرد آرای تو توام
ز حرمت قصر جاهت راست قدر جنت و کعبه
ز عزت خاک پایت راست آب کوثر و زمزم
دم کلک تو اخبار ضمیر خلق را راوی
دل پاک تو اسرار رموز غیب را ملهم
تو را با سلطنت هر لحظه جاهی می شود افزون
تو را با مملکت هر روز ملکی می شود منضم
چو روی ماه رویان از سواد طره پرچین
تو را پیوسته می تابد فروغ نصرت از پرچم
تو را چهر منوچهر است و زیب و فر افریدون
تو را بازوی دستان است و نیروی تن نیزم
اگر شمشیر تیزت در خیال آسمان افتد
ز آب تیز شمشیرت بگردد آسمان در دم
برای توست گردون را مدار هابط و صاعد
به داغ توست گیتی را سرین اشهب و ادهم
به بازارت درست خور ندارد قیمت یک جو
میزان تو سنگ کان ندارد وزن یک درهم
در انگشتت اگر دیدی سلیمان خاتم دولت
سلیمان را بماندی در دهان انگشت چون خاتم
بروز آنکه همچون شب هوا خود را بپوشاند
به مشکین کسوتت کرد از علمهای به زر معلم
ز تاریکی جهان گردد سیه چون چهره زنگی
ز انبوهی فتد در هم سپه چون طره دیلم
کند در قطع و خصم تیغ کارگر مدحل
شود در پرده دلها خدنگ پرده در محرم
کمند پیچ پیچ آرد سر اندر حلقه چون ثعبان
سنان سر فراز آید برون از پوست چون ارقم
تو از قلب سپاه آن روز در میدان رزمآرایی
ظفر در حضرتت لازم عدو در طاعتت ملزم
گهی چون فرقدان تیغت دو پیکر سازد از فرقی
گهی چون تو امان تیرت بدوزد هر دو ابرهم
دماغ حاسد فاسد به حال صحت کلی
نیاید تا نیاید بر سرش تیغ مبارک دم
خداوندا گه عیش است و فرصت می دهد دستت
تو فرصت را غنیمت دان که آن بابی است بس معظم
بخواه آن کشتی زرین درو دریای یاقوتی
چو دریایی پر از آب زر ملقوب و قلب یم
می صافی که از قرابه چون در جام ریزندش
صفای جام رنگینش کند روشن روان جم
نوا از مطربی بشنو که او راد دلاویزش
چو ناهید آورد در چرخ کیوان را به زیر و بم
الا تا پرده شب را عروس روز هر صبحی
ز پیش خویش بردارد بدین پیروزه گون طارم
جهان را از سرورت باد سوری آنچنان عالی
که تا روز ابد باشد مصون از رخنه ماتم
همی تا دست و دل باشد قوی از پشت مردم را
دل و دستت قوی بادا به سلطان زاده اعظم
نهال روضه شاهی اویس آنکه از نهاد او
بهار عدل شد سرسبز و باغ ملک شد خرم
خیال دولت نویین و نویین زاده را دایم
به اقبال بقا بادا طناب عمر مستحکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شکوه و عظمت یک شخصیت برجسته به نام شیخ حسن نویان نوشته شده است. شاعر او را به خاطر ویژگیهای اخلاقی و صفات نیکو ستایش میکند و او را به عنوان الگو و نماد حاکمیت درست و عدالت معرفی میکند. ویژگیهای مثبت این شخصیت شامل بخشندگی، حکمت و سلطنت خردمندانه است. شاعر با زبانی مبالغهآمیز به عظمت و قدرت او اشاره کرده و بر این نکته تأکید میکند که او توانایی هدایت و حمایت از مردم را دارد. همچنین به تأثیرات مثبت او بر جامعه و دنیا اشاره میکند و از او دعا میکند تا همواره در اوج قدرت و عظمت بماند. شعر در نهایت به شکوفایی و نامداری او و دولتش تأکید دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و ارزش مقام سلطنت برتر از لباسهای علمی است؛ همچنان که نگین بر روی انگشت دولت، برای جهان ارزشمند است.
هوش مصنوعی: خداوند، پروردگار همه سران و بزرگانی که شیخ حسن نویان است، دارای صفتهای اخلاقی است که از زیبایی و خوبیهایش بسیار بیشتر و بهتر است.
هوش مصنوعی: حاکمی که سلاح او نمایانگر پیروزی است، صبحگاهی را که مملو از فتح و پیروزی است، به تصویر میکشد. و کسی که با دستانش، روزی و ارزاق مردم را تقسیم میکند، به مانند یک بخشنده واقعی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: از باد چرخش زندگی، نعمت و خوشبختی به وجود آمده و شاخسار دولت به دلیل آب سرسبز، ریشهاش را در یاری و پیروزی مستحکم کرده است.
هوش مصنوعی: اگر طناب خیمه آسمانها دچار طوفان و خرابی شده باشد، به چنگالهای نگهدارندهاش مستحکم نمیتوان تکیه کرد، مگر اینکه در آغاز آفرینش محکم بوده باشند.
هوش مصنوعی: اگر تو به درستی درک نکردی که حکمت اصلی چیست، پس بر اساس حقیقت از دنیای از پشت افراز آسمان بیرون آمدی.
هوش مصنوعی: چه خوب است که مانند صدف، فکر و اندیشهام ارزش و مقام دارد. تو که بهعنوان خاستگاه و منبع رفیع به شمار میروی، چه زیباییای به جهانی که تو در آن ساکن هستی دادهای.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و منزلت تو، بهشت و کعبه برایت ارزش دارند. از عزت و بزرگی تو، خاک پای تو به اندازه آب کوثر و زمزم میارزد.
هوش مصنوعی: نفوذ و تاثیر تو در دلها مانند خبری است که از ضمیر مردم دریافت میشود. دل پاک تو الهامبخش رازهای پنهانی و اسرار جهان هستی است.
هوش مصنوعی: هر لحظه بر مقام و مرتبهات افزوده میشود و با هر روز، سلطنت و قدرتت بیشتر و بیشتر به هم میپیوندد.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبای تو از زیر تارهای ریز مویت نمایان میشود، نور پیروزی و موفقیت همچون نوری درخشان بر روی تو میتابد.
هوش مصنوعی: تو چهرهای زیبا داری مانند منوچهر و ویژگیهای نیکو شبیه فر افریدون. تو همچنین نیرویی در دستانت و قدرتی در تن خود داری.
هوش مصنوعی: اگر تصور کنی که شمشیر تیز تو به آسمان میافتد، با تیز بودن آب شمشیرت، آسمان در آن لحظه تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آسمان و زمین به خاطر تو به حرکت درآمدهاند و تغییرات خود را بر اساس احساسات و عشق تو تجربه میکنند. زمین با رنگها و حالتهای مختلفش به یاد تو و از روی عشق به تو تغییر میکند.
هوش مصنوعی: در بازار تو، ارزش و قیمت چیزی کم است و همچنان، چیزی به اندازه یک جو هم به آن ارزش نمیرسد. میزان تو به اندازه یک درهم هم وزن ندارد و در واقع به بهایی که برایش تعیین میشود نمیارزد.
هوش مصنوعی: اگر در انگشتت نشانهای از قدرت و فرمانروایی سلیمان را ببینی، مثل اینکه این نشانه در دهان انگشتت به شکل یک انگشتر جا گرفته است.
هوش مصنوعی: زبان شاعر به این معناست که وقتی کسی مانند شب، خود را میپوشاند و رازهای درونش را پنهان میکند، این موضوع میتواند به زیبایی و شگفتی او افزوده شود؛ مانند پارچهای تیره که زیباییهای خاصی دارد. همچنین، به تصویرسازیم از معلمی که با دانش و گوهرهای گرانبها به آموزش میپردازد و این علم و دانش، مانند زر، به افراد ارزش میبخشد.
هوش مصنوعی: در تاریکی، جهان مانند چهرهای تیره و سیاه میشود و از تجمع مشکلات و ناهماهنگیها، حالت بینظمی و پریشانی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: تیرهایی که در دلها جای میگیرند، در دنیای پنهان و رازآلود، کارایی دارند و میتوانند در زمانهای حساس و در دلمشغولیها بر دشمنان غلبهکنند. در حاشیه و سایه، این تیرها میتوانند بر روابط و احساسات تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: ماهیت این بیت به تصویر کشیدن حالتی از خویشتنداری، حیات و تحولی است که بهواسطهی پیچیدگیها و چالشهای زندگی به وجود میآید. در اینجا، کمند به معنی قید و بند و موانع پیچیده است که موجودی را در خود محصور کرده است. با این حال، در نهایت، آن موجود مانند یک مار، سرش را از پوست خود بیرون میآورد و به سمت آزادی و نوآوری حرکت میکند. در واقع، این تصویرسازی به نوعی نشاندهندهی تلاش و مبارزه برای رهایی از محدودیتها و رسیدن به رشد و تغییر مثبت است.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، تو از دل سپاه به مبارزه میپردازی و پیروزی در حضور تو ضروری است؛ دشمن نیز به اطاعت از تو مجبور است.
هوش مصنوعی: گاهی تیغ تو همچون فرقدان، دو نیمه میکند و گاهی تیر تو با قدرتی که دارد، میتواند هر دو ابر را به هم بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی حسادت کند، نباید انتظار داشته باشد که در سلامت کامل قرار بگیرد، تا زمانی که بر سرش بلایی نازل نشود.
هوش مصنوعی: ای خداوند، زمانهایی در زندگی وجود دارد که خوشی و شادی به ما روی میآورد. در این زمانها، باید از فرصتی که به ما داده میشود بهرهبرداری کنیم، زیرا این فرصتها ارزشمند و مهم هستند.
هوش مصنوعی: از آن کشتی زرین که دریاهایی به رنگ یاقوت دارد، درخواست کن. مانند دریایی پر از طلا که در آن قلب دریا وجود دارد.
هوش مصنوعی: شرابی صاف که وقتی از قرابه در جام میریزند، باعث میشود که رنگ و روشنی دلنشینی به جام ببخشد.
هوش مصنوعی: از یک نوازنده ماهر بشنو که چقدر دلنشین و زیبا مینوازد. همچون ناهید که در آسمان، زیباییهای کیوان را به اوج و فرود میبرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عروس روز هر صبح، پرده شب را از پیش خود کنار بزند و به این زیبایی، فضا را روشن کند.
هوش مصنوعی: دنیا را با خوشحالیات پر کن به گونهای که این شادی آنقدر بالا باشد که تا روز ابد از غم و اندوه مصون بماند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که انسان دل و دستش قوی باشد، از حمایت مردم برخوردار خواهد بود. امیدوارم دل و دست تو همواره قوی باشد، به ویژه برای فرزند بزرگ سلطان.
هوش مصنوعی: نهال بهشت و باغی که در آن عدالت جاری است، به وجود اویس به وجود آمده و بهار آنجا را سرسبز کرده است.
هوش مصنوعی: امیدوارم که فکر کردن به خوشبختی و نسل جدید همیشه پایدار باشد و عمر طولانی و محکمی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم
فرو بارید مروارید گرد این سیه دیبا
که بر دو عارض من بست دست بیوفا عالم
به مروارید و دیبا شاد باشد هر کسی جز من
[...]
نهاد ملکت توران شد آباد و خوش و خرم
بسلطان زاده توران شهنشاه همه عالم
بعالم تا بنی آدم ز عدل او بیاساید
خدای علم او را داد شاهی بر بنی آدم
جهانداری که از ده قرن پییش از هیبت باسش
[...]
رسول کائنات احمد، شفیع خلق، ابوالقاسم
جمال جوهر آدم، کمال گوهر هاشم
بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان
زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم
زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی
[...]
بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
ازیرا نعل اسبت را به هنگام چرا گردم
امانی از ندم دادی نه لافیدی نه دم دادی
زهی عیسی دم فردم زهی باکر و بافر دم
چو دخلم از لبی دادی که پاک آمد ز بیدادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.