تا ز مشک ختنت، دایره بر نسترن است
سبزهٔ خط تو آرایش برگ سمن است
از دل مشک و سمن گرد برآورد، زرشک
گرد مشک تو که برگرد گل و نسترن است
زره جعد تو را حلقه مشکین گره است
رسن زلف تو را، چنبر عنبر شکن است
بخت شوریده من خفتهتر از غمزه توست
زلف آشفته تو بسته تراز کار من است
خال و خط و دهنت چشمه خضر و ظلمات
رخ و زلف و زنخت یوسف و چاه و رسن است
یوسف عهد خودی، نه نه چه یوسف که تو را
یوسفی گمشده در هر شکن پیرهن است
سنبل زلف سرانداز تو عنبر زده است
نرگس ترک کماندار تو ناوک فکن است
حلقه گوش تو، یا رب، چه صفایی دارد
کز صفا حلقه بگوشش شده در عدن است
دل فدای سر زلف تو که هر تاتارش
خون بهای جگر نافه مشک ختن است
جان نثار لب لعل تو که از غیرت او
داغ غم بر دل خونین عقیق یمن است
در غم شهدلبان شکرین تو مرا
تن بیمار گدازان چو شکر در لبن است
تا دلم در شکن زلف تو آرام گرفت
دیده من شده در خون دل خویشتن است
سر زلفت به قدم چهره مه میسپرد
گوییا نعل سم اسب وزیر زمن است
آن فلک قدر ملک مهر کواکب موکب
که زحل حزم و زحل عزم و عطارد فطن است
آفتاب فلک جاه، غیاث الحق و دین
که محمد و صفت و نام محمد سنن است
ناصر شرع نبی، نایب عدل عمرست
وارث علم علی، صاحب خلق حسن است
آنکه بر مسند ایوان سخا پادشه است
وانکه در عرصه میدان سخن، تهمتن است
آنکه اندر نظرش، صورت دنیا و فلک
راست چون پیرزنی در پس چرخ کهن است
ای که بر خاک درت مهر فلک را حسد است
وی که در درج دلت روح ملک را سکن است
خرد از سحر حلال سخنت مدهوش است
دل و جان بر خط و خال و قلمت مفتتن است
در مقامی که صریر قلمت در نغم است
در زمانی که زبان سخنت در سخن است
تیغ هر چند که آهن دل و پولاد رگ است
شمع با آنکه زبان آور و آتش دهن است
تیغ را دست هنر مانده به زیر کمر است
شمع را تیغ زبان سوخته اندر لگن است
لطفت آن در ثمین است که در رشته عقل
مایه و سود جهانش همه در ثمن است
به صفت، رای تو نور است و فلک چون جسم است
به مثل، عدل تو جان است و جهان همچو تن است
چهره عقل تو فارغ ز غبار ستم است
عرصه ملک تو ایمن ز سپاه فتن است
روبه از تقویت شوکت تو شیردل است
پشه از تربیت همت تو پیل تو است
سلک دور قمر از واسطه کلک و کفت
لله الحمد، که با رونق نظم پرن است
دیده حاسد تو تیر بلا را هدف است
سینه دشمن تو تیغ فنا را محن است
سایه از هر که همای کرمت باز گرفت
کاسه چشم و سرش مطعم زاغ و زغن است
بر زوایای ضمایر نظرت مطلع است
در سراپای سرایر قلمت موتمن است
دشمن ار سرکشیی کرد چو شمع از تو چه غم
زانکه آن سرکشیاش موجب گردن زدن است
فلک از ایودچی درگه عالی تو گشت
هر شبی بر فلک از انجم از آن انجمن است
صاحبا بحر مدیح تو نه بحریست کزان
کشتی طبع رهی را ره بیرون شدن است
مدح جاه تو نه از روی و ریا میگویم
که مرا مدح تو در جان چو روان در بدن است
بیت من گرنه به مدح تو بود باد خراب
بیت کان نبود بیت تو بیت الحزن است
حق علیم است که در حب محمد امروز
صدق سلمان نه کم از صدق اویس قرن است
از جبینم همه آثار سعادت تابد
از چه رو، زانکه به خاک در تو مقترن است
تا سپیدی رخ برف و سیاهی سحاب
در چمن موجب سرسبزی سروچمن است
باد، آزاد ز باد ستم و جور زمان
سر و جاه تو که سر سبزتر از نارون است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی است از زیبایی و جذابیت معشوق، با استفاده از تصاویری شاعرانه و تمثیلهای مختلف. شاعر از ویژگیهای ظاهری و ویژگیهای شخصیتی محبوب خود صحبت میکند و به توصیف زلف، چهره و لبهای او میپردازد. در این میان، او همچنین به تفاوتهای خود و حقیقت عشق اشاره میکند، و نشان میدهد که عشقش چقدر عمیق و واقعی است. اثر در نهایت به مدح و ستایش معشوق میپردازد و به ارتباط او با عظمت و فضیلت الهی و انسانی اشاره میکند. شاعر با زبانی زیبا و پر از احساسات، عشق و زیبایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عطر خوش بوی موهایت همچون مشک، دایرهای زیبا بر گل نسترن ایجاد کرده و سبزهای که در آن وجود دارد، مانند برگی از درخت سمن به زیبایی تزئین شده است.
هوش مصنوعی: راز دل و زیباییهای دلانگیز از وجود مشک و سمن سر بر میآورد، زرشک مانند گردی از مشک توست که در کنار گل و نسترن میدرخشد.
هوش مصنوعی: زرهی موجهای موهای تو به مانند یک گیسو و حلقهای از مشک است. بند زلفهای تو همچون چنبر عطر شکنندهای است که بوی خوشی دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت نامساعد من از دلنگرانیهای ناشی از زیبایی تو بیخبرتر است و آنچه که زلفهای پریشان تو را به هم ریخته، بر مشکلات من نیز سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: صورت تو با زیباییها و ویژگیهای خاصش، همچون چشمهای زلال و پر طراوت در دل تاریکیهاست. موها و چهرهات هم به زیبایی یوسف و ماجرای چاه و علاقهاش شبیه است.
هوش مصنوعی: یوسف به معنای انسانی کامل و زیباست که در دل هرکس عشق و احساس عمیقی را به وجود میآورد. اینجا سخن از یک یوسف خاص نیست، بلکه دلیلی است برای جستجوی معنای عمیقتری که در وجود هر فرد وجود دارد، شبیه یوسفی که در همهجا و در هر چروک زندگی پنهان است. در حقیقت، همه ما در درون خود یوسفی داریم که گمشده و در جستجوی آن هستیم.
هوش مصنوعی: گل سنبل زلفهای تو را خوشبو کرده است و نرگس، با زیبایی و دلربایی خود، مانند کمانداری تیر میاندازد.
هوش مصنوعی: حلقهای که در گوش توست، خداوندا، چه زیبایی دارد! انگار از صفای بهشت آمده و در دنیای ما نشسته است.
هوش مصنوعی: دل من فدای زیبایی و زلفهای تو میشود، زیرا هر تاره و حلقهای از آن به اندازهای ارزشمند است که میتوان بهای جانم را برایش پرداخت کرد، بهگونهای که همانند ارزش دلانگیز مشک ختن باشد.
هوش مصنوعی: دل من عاشق لبهای زیبای توست، چرا که حسادت و غیرت تو باعث شده غم و درد بر دل من سنگینی کند و به مانند عقیق یمن زخم بردارد.
هوش مصنوعی: در اندوه لبهای شیرین تو، بدن من همچون شکر در شیر ذوب میشود و به حالت بیمار میافتد.
هوش مصنوعی: زمانی که دلم به خاطر زیباییهای زلف تو آرامش پیدا کرد، چشمانم در اشک دل خود غوطهور شد.
هوش مصنوعی: موهای تو به پای چهره ماه زانو میزنند، گویی که نعل سم اسب وزیر از من بهتر است.
هوش مصنوعی: این آسمان، ارزش و مقام خورشید را با ستارههایش نمایش میدهد، جایی که سیاره زحل نشانهی خرد و اراده و سیاره عطارد نماد هوش و ذکاوت است.
هوش مصنوعی: خورشید آسمان قدرت و سیادت، یاریدهنده حق و دین است. همچنین، محمد و صفات و نام او همواره راهنما و الگو هستند.
هوش مصنوعی: ناصر، نماینده قوانین پیامبر و جانشین عادل عمر است. او همچنین وارث علم علی و فردی با خلق و خوی نیکو میباشد.
هوش مصنوعی: کسی که در جایگاه و مقام بالایی قرار دارد، مانند یک پادشاه بخشنده است و کسی که در میدان سخنوری و جدل میدرخشد، مانند تهمتن (که یکی از شخصیتهای برجسته و قهرمان در ادبیات ایرانی است) است.
هوش مصنوعی: کسی که در دیدگاهش، ظاهر دنیا و آسمان به مانند یک پیرزن در پس چرخ کهنه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر خاک درگاه تو، ستارهها حسادت میکنند، و ای کسی که روح ملائکه در دل تو سکونت دارد.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه برای زیبایی کلام تو مجذوب شدهاند و دل و روح من تحت تأثیر خطوط و نقشهایت قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در جایی که صدای قلمت نغمهای دلنشین به گوش میرسد و در زمانی که زبان تو در کلامی زیبا در حال گفتگوست.
هوش مصنوعی: تیغ اگرچه از آهن ساخته شده و بسیار برنده است، اما شمع با وجود اینکه شعلهای آتشین دارد و میتواند سخن بگوید، از خود آسیب نخواهد زد. این بیان به ما یادآوری میکند که ظواهر و قدرتهای ظاهری همیشه به معنای توانایی واقعی نیستند.
هوش مصنوعی: هنر به قدری قدرتمند است که میتواند تیغ تیز را به زیر کمربند بکشاند و در حقیقت، زبان هم مانند شمعی که میسوزد، به شدت جراحت خود را درون ظرفی مانند لگن تحمل میکند.
هوش مصنوعی: لطفت و زیبایی تو در چیزی با ارزش و گرانبهاست که در عقل و اندیشه انسان، تمام دلیل و فایده برای زندگی از آن نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: رای و اندیشهی تو مانند نوری درخشان است و آسمان همچون یک جسم است. همچنین، عدالت تو مانند جان است و جهان مانند یک بدن به شمار میآید.
هوش مصنوعی: چهرهی خرد تو از آلودگی ظلم پاک است و سرزمین تو از حمله و آشوب در امان است.
هوش مصنوعی: با تقویت و رشد تو، شیر دل میشود و پشه نیز تحت تأثیر تلاش و همت تو، به اندازه یک فیل بزرگ میشود.
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی ماه در دور خودش، باعث شکرگزاری است، چرا که با نظم دلنشینش، همه چیز را زینت بخشیده است.
هوش مصنوعی: چشم حسود تو هدف تیرهای زهرآگین است و سینه دشمن تو در مقابل سرنوشت فنا آسیبپذیر است.
هوش مصنوعی: سایه هر کس که به لطف تو از او دور شده، چشمها و سرش محل تغذیه زاغ و کلاغ خواهد بود.
هوش مصنوعی: نگاهش به تمام جوانب اندیشههایت آگاه است و در تمام جزئیات آثار تو، قلمت با اطمینان حضور دارد.
هوش مصنوعی: اگر دشمنی سرکشی کند، مثل شمعی که میسوزد، نگران نباش، چرا که همین سرکشی او به نابودیاش منجر خواهد شد.
هوش مصنوعی: آسمان به واسطه درگاه بلند و باعظمت تو زینت یافته است و هر شب بر فراز آسمان، ستارهها از آن جمع زیبا تحت تأثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: دوست من، تو مانند دریایی هستی که زلال و بینهایت است، اما این دریا به راحتی نمیتوانی از آن گذر کنی و به ساحل برسی.
هوش مصنوعی: من ستایش تو را با نیت نادرست و تزویر نمیگویم، بلکه چون محبت و ستایش تو برای من به اندازه جان در بدنم حیاتی و ضروری است.
هوش مصنوعی: اگر شعر من در ستایش تو نباشد، پس به چه کار میآید؟ زیرا این شعر از غم و اندوه تو نشأت میگیرد و در حقیقت، غم تو در آن تجلی یافته است.
هوش مصنوعی: خداوند داناست که در عشق به محمد امروز، صداقت سلمان به اندازه صداقت اویس قرن است.
هوش مصنوعی: از پیشانیام نشانههای خوشبختی نمایان میشود، اما چرا که این نشانهها به خاک تو وابسته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که برف سفیدی و ابرهای سیاه در چمن با هم وجود دارند، چمن سرزنده و سبز میماند.
هوش مصنوعی: باد، از ظلم و ستم زمان رهایی یافته است و مقام و جایگاه تو بسیار بالاتر و زیباتر از درختان نارون است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد صبح است که مشاطه جعد چمن است
یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است
نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ
اثر آه جگر سوخته ای همچو من است
نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟
[...]
یارب این بوی خوش سنبل و گل با سمن است
یا نسیمی ز سر چار سوی یاسمن است
یا بخور کله تافته شمشاد است
با بخار رخ افروخته نسترن است
مگر این موسم خندیدن باغ ارم است
[...]
دوش آمد بَرِ من آنکه شب افروز منست
آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست
آنکه سرسبزی خاکست و گهربخش فلک
چاشنی بخش وطنهاست اگر بیوطنست
در کف عقل نهد شمع که بِستان و بیا
[...]
یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است
یا دم غالیه زلف دلارام من است
نفس روح فزا میدمد از طرف چمن
یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است
این چه باد است که برخاست بفراشی باغ
[...]
لاله رویا گلت آمیخته با یاسمن است
من ندانم رخ تو لاله و گل یاسمن است؟
بوی یاس من از آن سبزه و خط میآید
گل رویت مگر آورده خط یاس من است؟
دل من یاسمنت برد و گواهم خط توست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.