در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب
تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب
تا کی به تمنای گل روی تو باشم
سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب
هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز
یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب
سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد
یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب
در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت
چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب
دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم
از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب
همچشم حبابم که اگر چاک نباشد
پیراهن من می شود از شرم به تن آب
از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت
از خجلت آن می شود آیینه ی من آب
سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم
از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حس تنهایی و ناامیدی خود اشاره میکند. او از ناتوانی در مقابله با عشق ناتمام و شکستخوردهاش میگوید و تشنگی عمیق خود را توصیف میکند. شاعر به تضاد بین آتش عشق و آب زندگی اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که در عین حال که به دنبال عشق است، به سرگشتگی و پریشانی خود نیز پی میبرد. تصویرسازیهای شاعر از آب و آتش نمادهای عواطف متضاد او هستند. در نهایت، او به آرزوها و سختیهای زندگیاش میپردازد و از تلاش مستمرش برای یافتن آرامش و عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من دیگر در چشمانم تو را نمیبینم، ای کسی که پیمان را شکستهای. تا چه زمانی میخواهی در این دنیا آتش برپا کنی و من همچنان آب باشم؟
هوش مصنوعی: چقدر باید منتظر زیبایی چهرهات بمانم، در حالی که مانند کسی سرگردان در جهان، به دور چمنها میچرخم؟
هوش مصنوعی: هر بار که به دل گذر کردی، اشکی سبک مانند نیزهای از قلبم به بیرون جهید، درست مثل فوارهای که آبش از دل برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر حیوانی از سرچشمهای که به سکندر تعلق دارد، یک بار آب بنوشد، حتی اگر خضر از چاهی آب بخورد.
هوش مصنوعی: در سرزمینی دور و بیگانه قلبم از درد و جدایی به عذاب افتاده و مانند ابر بیفایدهای که منتظر بارش باران است، نتوانستم از وطنم آب بیاورم.
هوش مصنوعی: اگر عمری تلخی را تجربه کنم، خضر (نماینده زندگی و جاودانگی) هرگز نمیگذارد که آن تلخی به من بچشد و دست و زبان آب بقا را به من میدهد.
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم که اگر حتی یک سوراخ در پیراهنم نباشد، از شرم آن، آب به تن من خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد عیب دیگری صحبت کند، به خاطر شرم و عذاب وجدانش، مانند آب در آیینه میشود که تصویرش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در باغ عشق، کسی بدون ترس و با روحی آرام، مانند یک موج و حباب در آب، با تیغ و کفن به سمت ما آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر یاد رخش چون رود از دیده من آب
صد باغ توان داد به یک چشم زدن آب
آب از مژه رو کرد به من، آه چه سازم
گر وانشود همچو حباب از سر من آب
با آن رخ شاداب به گلشن چو درآیی
[...]
در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب
شد هممچو حبابم کفن از پهلوی تن آب
از هر گل این باغ شمیم جگر آید
گویا که ز ابر مژه ام خورده چمن آب
چون غنچه بهر قطرهٔ اشکم گل زخمی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.