گنجور

 
سلیم تهرانی

چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد

که آشنا طرف آشنا نگه دارد

هر استخوان که نشانی برو ز تیر تو هست

برای تحفگی آن را هما نگه دارد

گرفته سرو ز قد تو خط آزادی

ولی چه فایده، بگذار تا نگه دارد

ز توست رونق ایام، اگر ز هر آفت

ترا نگاه ندارد، مرا نگه دارد؟

گرفته ام سر راهی به سیل همچون پل

مرا به دعوی عشقت خدا نگه دارد!

ندیده پرده دری هیچ کس چو دختر رز

خدا ز آفت این بی حیا نگه دارد!

حریف راز کسی نیستم که عاقل را

به کار آنچه نیاید، چرا نگه دارد؟

چو راز عشق نه در دل، نه در زبان گنجد

به حیرتم که کسی در کجا نگه دارد

ز عشق تربیت دل هوس مکن، چو کسی

که موم بر نفس اژدها نگه دارد

به کوی عشق به غیر از سلیم نیست کسی

که دست گر رود از کار، پا نگه دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد

خُداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست

که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد

دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای

[...]

فیض کاشانی

تو را امام ز اعدا خدا نگه دارد

فرشته‌‏ات به دو دست دعا نگه دارد

ز دیده خواه نهان باش و خواه عیان

خدات در همه حال از بلا نگه دارد

صبا به درگه او گر دل مرا بینی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
سیدای نسفی

خدای ذات تو را از بلا نگه دارد

ز حادثات جهانت خدا نگه دارد

گل حیات تو را روزگار تا دم حشر

ز دستبرد نسیم صبا نگه دارد

نهال عمر تو را همچو سرو تازه و تر

[...]

مشتاق اصفهانی

خدات خواهی اگر از بلا نگه دارد

مرا تو نیز نگهدار تا نگه دارد

رسیده‌ائی به کمال جمال یوسف من

ترا ز آفت گرگان خدا نگه دارد

چراغ حسن ترا کافتاب پروانه‌ست

[...]

رضاقلی خان هدایت

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند

نگاهدار سر رشته تا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای

فرشته‌ات به دو دستِ دعا نگه دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه