گنجور

 
سلیم تهرانی

می‌جهد برق ز آه دل غم‌پیشهٔ ما

شعله دارد حذر از تیر نی بیشهٔ ما

سبزهٔ دانهٔ نخجیرگه عنقاییم

همه از چشمهٔ دام آب خورد ریشهٔ ما

اثر توبه ز هرجا که نمودار شود

همچو دیوانه پی سنگ دود شیشهٔ ما!

کار ما تشنه‌لب مزد کسی نیست، که هست

موج زن چون مه نو، آب زر از تیشهٔ ما

در خصومت نه سپهریم و نه سیاره سلیم

از چه اندیشه کسی را بود اندیشهٔ ما؟

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عرفی

گفت و گوی غم یعقوب بود پیشه ی ما

بوی پیراهن یوسف دهد اندیشه ی ما

اندر آن بیشه که با شیر دُمم آفت نیست

روبه از بی جگری رم کند از بیشه ی ما

کوهکن صنعت ما داشت ولی فرق بسی است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه