دگر عشق بر جان غم پرورم زد
چو پروانه آتش به بال و پرم زد
جهان تیره گردید، گویا ز غفلت
صبا پشت پایی به خاکسترم زد
چو گل گشت دستارم آشفته بر سر
ز بس بی رخ او جنون بر سرم زد
من آن بلبل عاجز ناتوانم
که سوسن درین باغ با خنجرم زد
دل و دین و هوش مرا کرد پامال
سلیم آن سواری که بر لشکرم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد و غم هایی که بر جانش نشسته صحبت میکند. او خود را همچون پروانهای میبیند که به آتش عشق گرفتار شده است. جهانش به خاطر غفلتهایش تیره و تار شده و نسیم (صبا) به او بیاعتنایی میکند. او از جنون ناشی از فراق محبوبش رنج میبرد و خود را مانند بلبل عاجزی معرفی میکند که با درد و غم روبرو است. در نهایت، او میگوید که دل، دین و عقلش تحت تأثیر این عشق و غم قرار گرفته و مثل سوارکار خونریزی (سلیم) روی لشکر او میتازد.
هوش مصنوعی: عشق جدیدی به جانم چنگ انداخت و مانند پروانهای که به آتش نزدیک میشود، به من آسیب رساند.
هوش مصنوعی: جهان به شدت تاریک و ناامید شده است، به گونهای که انگار وزش نسیم (صبا) به خاطر نادانی و بیتوجهیام، من را به زمین کوبیده و خاکستر شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که به یاد او هستم، حالتی شبیه به گل به سرم میزند و به خاطر دوری از چهرهاش، دچار دیوانگی میشوم.
هوش مصنوعی: من آن بلبل ناتوان هستم که در این باغ، سوسن با خنجر به من حمله کرده است.
هوش مصنوعی: دل و ایمان و عقل مرا تحت تاثیر قرار داد سوار کار در راهی که به لشکر من حمله کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.