ز بس اندیشه از آشوب ملک جم، نگین دارد
همیشه نقره خنگ خویش را در زیر زین دارد
جهان سامان خود را عیب پوش ناقصان سازد
ندارد دست هرکس را که بینی آستین دارد
سمندروار بر دریای آتش می زند خود را
ز مکتوبم کبوتر گرچه بال کاغذین دارد
فکنده چین بر ابرو از برای زیب حسن او را
دل ما شکوه ای گر دارد از نقاش چین دارد
گهی نالم، گهی گریم، گهی سوزم، گهی میرم
زمانه بی توام گر زنده دارد، این چنین دارد
سزد گر لاف همچشمی به شاهان می زند دهقان
سلیمان خود است آن کو نگین واری زمین دارد
نهد هر کس سلیم از مهر دستی بر دل ریشم
چو نیکو بنگرم، نیشی نهان در آستین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات پیچیده و دردهای وجودی شاعر میپردازد. شاعر از اندیشههای آشفته و زیباییهای کاذب صحبت میکند و به تضادهای دنیا و ناپایداری آن اشاره میکند. او میگوید که در زیر ظاهری زیبا، نقصها و مشکلاتی نهان است. شاعر با تصویرسازی از درد و غم خود، ناله و گریهاش را بیان میکند و به جستجوی معنا و عشق میپردازد. در نهایت، او از تنهایی و دشواریهای زمانه سخن میگوید که حتی در زنده بودنش نیز احساس پوچی میکند.
هوش مصنوعی: از آنجا که همیشه در فکر مشکلات و آشفتگیهای حکومت جم هستم، به همین دلیل، نقرهای بیارزش را در زیر زین اسب خود نگهداری میکنم.
هوش مصنوعی: این دنیا به گونهای است که نقصهای خود را با ماستمالی و پنهانکاری میپوشاند. هیچکس نمیتواند دستش را بشناسد، فقط کافی است که آستین او را ببینی.
هوش مصنوعی: شخصی همچون اسب تندرو بر روی دریای آتش حرکت میکند و از نوشتهام پرواز میکند، هرچند که کبوتر من بالهایی از کاغذ دارد.
هوش مصنوعی: چین ابروان او به زیباییاش افزوده است و اگر دل ما از این زیبایی شکایت دارد، باید بدانیم که آن نقاشی که این ابرو را نقش زده، در واقع باعث این زیبایی شده است.
هوش مصنوعی: گاهی از دل شکستگی ناله میکنم، گاهی اشک میریزم، گاهی در آتش عشق میسوزم و گاهی بیتابی میکنم. زمانه بی تو اگر مرا زنده نگه دارد، این درد و رنج را هم تاب میآورم.
هوش مصنوعی: بایسته است که دهقان با افتخار همچون شاهان سخن بگوید، زیرا او نیز همچون سلیمان، صاحب گوهری است که زمین او را دارا است.
هوش مصنوعی: هر کسی که با محبت و خوبی به من نزدیک شود، در دل زخمی از ستم دارد، زیرا اگر به دقت نگاه کنم، در پس ظاهر زیبا، نیشی پنهان وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد
کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد
همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد
همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد
قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد
[...]
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد
که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد
امام الحق که او را آفرینگوی است درگیتی
هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد
گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت
[...]
هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد
دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
[...]
دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد
که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد
نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی
بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد
چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو
[...]
کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟
که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد
زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل
که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد
چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.