شیخ است و خودآرایی بسیار و دگر هیچ
چون صبح، همین شانه و دستار و دگر هیچ
رهزن به تو تعلیم دهد شیوه ی تجرید
در دست همین رشته نگه دار و دگر هیچ
یوسف نه متاعی ست که او را بگذارند
ما را برسان بر سر بازار و دگر هیچ
در عشق شد افسانه ی منصور فراموش
غوغا به سر ماست درین دار و دگر هیچ
انصاف مگو راهزن عشق ندارد
هر چیز که داری همه بسپار و دگر هیچ
فکر سر و جان است همه راهروان را
پایی تو ازین بادیه بردار و دگر هیچ
در مذهب ما طاعت شب ها نه نماز است
کافی ست همین دیده ی بیدار و دگر هیچ
معشوق چو مست است نصیحت نپذیرد
در نامه نوشتیم که هشیار و دگر هیچ
در باغ سلیم آنچه ز تاراج خزان ماند
خاری ست همین بر سر دیوار و دگر هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی چون خودآرایی، عشق، و واقعیتهای زندگی میپردازد. شاعر از شیخ و ظاهرسازی او سخن میگوید و تأکید میکند که در واقعیت چیزی جز ظواهر وجود ندارد. او به افرادی که در عشق و زندگی دنبال تجرید و کمال هستند، میگوید که باید از زرق و برقها دست بردارند و به خود واقعیشان بپردازند. با ذکر داستانهای قدیمی و نکات معنوی، شاعر میخواهد شنونده را متوجه کند که عشق واقعی و درک عمیق از زندگی در چیزهای ساده و واقعی نهفته است. در نهایت، شاعر به ضرورت بیداری و آگاهی در مسیر عشق و زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که در مذهبی که میپرستند، طاعت و بندگی به چیزهای دیگری غیر از نماز وابسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از یک شیخ اشاره دارد که تنها به ظواهر و آراستگیهای ظاهری خود اهمیت میدهد و در حقیقت هیچ چیز دیگری به جز این ظواهر ندارد. او مانند صبحی زیبا به نظر میرسد، اما در درونش چیزی متفاوت و عمیقتر وجود ندارد. تنها شانه و دستار او، نمادی از ظاهرش، میماند و بقیه چیزها بیمعنا به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: آدمی که در زندگی دچار مشکلات و دشواریهاست، میتواند از آن مشکلات درس بگیرد و راه رسیدن به حقیقت و خلوص را بیاموزد. پس برای این منظور، تنها به همان مسائل موجود توجه کن و به چیزهای دیگر نیندیش.
هوش مصنوعی: یوسف چیز با ارزشی نیست که او را تنها به خاطر فروش به بازار منتقل کنند و دیگر هیچ.
هوش مصنوعی: در عشق، داستان منصور به فراموشی سپرده شده است و تنها هیاهو و شور و شوق در زندگی ما باقی مانده و دیگر هیچ چیز نیست.
هوش مصنوعی: در این دنیا از عشق و احساسات سخن نگو، زیرا هیچ چیز برای آنهایی که در راه عشق هستند، مهم نیست. هر آنچه که داری، رها کن و دیگر نگرانی نداشته باش.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهٔ عمیق، زندگی و وجود را برای همهٔ مسافران این راه تشکیل میدهد. تو تنها با قدمی در این بیابان میتوانی همه چیز را تغییر دهی و هیچ چیز دیگری لازم نیست.
هوش مصنوعی: در باور ما، در دل شب، هیچ چیز بهتر از بیداری و آگاهی نیست و عبادت و نماز برای ما کافی است. فقط کافی است که چشمانمان باز باشد و به حقیقت توجه کنیم.
هوش مصنوعی: محبوب همچون کسی که مست است، نصیحت را نمیپذیرد. در نامهای نوشتیم که مراقب باش و دیگر هیچ چیز نگفتیم.
هوش مصنوعی: در باغ سلیم، تنها چیزی که از آسیبهای پاییز باقی مانده، یک خار است که بر روی دیوار قرار دارد و دیگر هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ
ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ
گر ره به مراسم کده ی عشق بیابی
الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ
بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ
[...]
ماییم و خیال دهن یار و دگر هیچ
قانع شده با نقطه ز پرگار و دگر هیچ
از هر سخن نازک و هر نکته باریک
پیچیده به فکر کمر یار و دگر هیچ
در عالم افسرده ز نیکان اثری نیست
[...]
خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ
این است علاج دل بیمار و دگر هیچ
هرچند که در کلبه ما دیده گشایی
عشق است رقم بر در و دیوار و دگر هیچ
هرچند ملک نامه اعمال مرا دید
[...]
ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ
قاصد برسان مژدهٔ دیدار و دگر هیچ
هر مشکلی از دولت عشقت شده آسان
دل مانده، همین عقدهٔ دشوار و دگر هیچ
ما از طمع وصل تو در عشق گذشتیم
[...]
دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ
دارم ز تو امید که از بعد وفاتم
آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ
بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.