دارم هوس رخصت آهی و دگر هیچ
چون صورت چین از تو نگاهی و دگر هیچ
در کشتنم از بس که طلبکار بهانه ست
کافی ست همین نام گناهی و دگر هیچ
صد ره به دل خویش چو ویرانه گشودیم
خواهیم درآیی تو ز راهی و دگر هیچ
ای خضر، کسی از تو ره چشمه نخواهد
ما را برسان بر سر چاهی و دگر هیچ
از حاصل دنیاست قلندرصفتان را
چون شمع، همین ... رو کلاهی و دگر هیچ
گتیم سلیم این همه در هند و ز عصیان
داریم همین روی سیاهی و دگر هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره longing و اشتیاق به یک نگاه یا حضور معشوق صحبت میکند. او بیان میکند که درخواست او تنها یک حس عمیق از عشق و خواستن است، بدون هیچ چیز اضافی. همچنین، شاعر به درد و رنجی که از عشق میکشد اشاره کرده و میگوید که بهانهای برای این حالت ندارد و تنها کافی است که نام گناه را بگوید. او در نهایت با اشاره به تجربهاش از زندگی و احساساتش، میگوید که همه چیز به همین سادگی و سیاهی خلاصه میشود. شور و شوق او در این اشعار همواره نمود پیدا میکند، ولی در عین حال، تلخی و دشواریهای عشق را نیز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من فقط آرزو دارم که اجازهای برای اندوهی کوچک داشته باشم و دیگر هیچ. زیرا فقط یک نگاه از چهرهات برای من کافی است و دیگر هیچ.
هوش مصنوعی: در کشتن من همین کافی است که فقط به خاطر نامم بهانهای برای گناه پیدا شده و دیگر هیچچیز نمیخواهد.
هوش مصنوعی: ما بارها دل خود را در حال نابودی باز کردهایم و تنها آرزو داریم که تو از راهی به ما بیایی و هیچ چیز دیگری برایمان مهم نیست.
هوش مصنوعی: ای خضر، هیچکس از تو راه چشمه را نمیخواهد، ما را به کنار چاهی برسان و دیگر هیچ.
هوش مصنوعی: افراد آزاداندیش و بیپروا در دنیا، مانند شمع میسوزند و فقط یک سرپوش دارند و چیز دیگری برایشان مهم نیست.
هوش مصنوعی: همه چیز در سرزمین هند از نیکی و پاکی است، اما ما تنها از عصیان و گناه یک چهره سیاه داریم و بس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.