دلم بی طره ای آشفته حال است
جدا از ماه خویشم، چند سال است
ز خامه راز ما نتوان شنیدن
زبان ترجمان شوق، لال است
کند چون دختر رز جلوه، زاهد
تماشا کن که یک دیدن حلال است!
ببین آن چشم و ابروی گرهگیر
که پنداری مگر شاخ غزال است
هر انگشتم برای دلخراشی
همه ناخن چو انگشت هلال است
به پیری عشق کیفیت پذیرد
که صافی باده را در درد سال است
نمی دانم فلک را مدعا چیست
که سرگردان چو فانوس خیال است
گهرافشانی لعل تو تا دید
صدف غرق عرق از انفعال است
گزیری پادشاهان را ازو نیست
سخن درویش را آب سفال است
نه با گل سازگار و نی به خاشاک
هوای این چمن بی اعتدال است
شکفته رویی ظاهر چه بینی؟
که گل را گوش سرخ از گوشمال است
سلیم اشکم نوید وصل او داد
که طفلان هرچه می گویند فال است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساساتی عمیق و عاشقانه سخن میگوید. شاعر از حال آشفتهاش به دلیل جدایی از معشوق میگوید و بیان میکند که راز عشق را نمیتوان با کلمات بیان کرد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و آن را به گل و غزال تشبیه مینماید. با وجود درد و مشکلات زندگی، عشق در پیری نیز ادامه دارد و تجربیات زندگی بر کیفیت آن میافزاید. شاعر از سردرگمی در عالم خیال صحبت میکند و به تأثیر نگاه و زیبایی محبوبش بر خود اشاره میکند. نهایتاً، اشکریز رهبر عشق، به نوید وصال معشوق و نیز بازی کودکانه و معصومیت عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر بینظم و آشفته بودن حالش، خیلی به هم ریخته است و مدتهاست که از خودم و ماهی که داشتم فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: راز دل ما را نمیتوان با قلم نوشت، چرا که زبان ترجمان عشق، خاموش و بیصداست.
هوش مصنوعی: زمانی که دختر رز با زیبایی خود ظاهر میشود، ای زاهد، تماشا کن که یک بار دیدن او جایز است!
هوش مصنوعی: به آن چشمها و ابروهای جذاب نگاه کن، که گویی شبیه شاخهای دلربای غزال هستند.
هوش مصنوعی: هر کدام از انگشتان من به گونهای است که مانند ناخنها، درد و رنج را به دل میآورد و به شکل هلالی درآمدهاند.
هوش مصنوعی: در پیری عشق به گونهای تغییر میکند که مانند شراب صاف و خالص، به تدریج در دل زخمها و دردهای سالهای زندگی جا میگیرد.
هوش مصنوعی: نمیدانم آسمان چه هدفی دارد که مثل یک فانوس در حال سرگردانی است و در واقعیت هم نمیتواند به جایی برسد.
هوش مصنوعی: هر بار که لعل زیبای تو درخشش میکند، صدفی که در آب غوطهور است، از حیرت و تأثیر بیحد خود، غرق عرق میشود.
هوش مصنوعی: پادشاهان نمیتوانند از این موضوع فرار کنند، در حالی که صحبت یک درویش به اندازه آب در سفال بیارزش است.
هوش مصنوعی: این چمن، حال و هوای عجیبی دارد و نه گلها با آن سازگارند و نه نی، بلکه همه چیز در اینجا به هم ریخته است و تعادل ندارد.
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و دلفریب را چه فایدهای دارد؟ چرا که گل حتی اگر زیبا باشد، گوشسرخ آن نشان از آسیبپذیری و زخم دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این میپردازد که احساسات درونی و اشک انسان میتواند نشانهای از خوشحالی و وصل به محبوب باشد. همچنین به وضوح اشاره دارد که کودکانهها و بازیهای بیپایه، در واقع نشانههای امیدوارکننده و خوشایند هستند. در این تصویر، کودکانهها به فال و طالعبینی مربوط میشوند، یعنی انسان ممکن است به چیزهایی که به نظر بیاهمیت میآیند، به عنوان نشانهای از آینده بهتر نگاه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مبین در نقش گردون کان خیال است
گشودن بند این مشکل محال است
مرا گویی که اکنون بیست سال است
که دل گُم کردهام این خود محال است
بسا مالا که بر مردم وبال است
مزید ظلم و تأکید ضلال است
کسی کاو مملکت را بد سگال است
بکش، کان خون، بی حرمت حلال است
دویی ثابت شد آنگه این محال است
چه جای اتصال و انفصال است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.