ای ز مژگانت مرا چون خوشه در دل تیرها
بر سرم چون برگ بید از غمزه ات شمشیرها
خفته در راه تو از عجز ای غزال شیرگیر
دست بر بالای یکدیگر نهاده شیرها
گرچه در راه تو عمرم صرف شد چون گردباد
دارم از ریگ بیابان بیشتر تقصیرها
صیدگاه کیست این صحرا که از زخم خدنگ
سایه پنداری پلنگ است از پی نخجیرها
فکر اسباب تعلق کردن از دیوانگی ست
موج دریای جنون ماست این زنجیرها
سایه ی تیغ است عاشق را مقام عافیت
برگ نی باشد حصاری از برای شیرها
کفر و دین را عشق صلحی داد کز اندام خود
چون زره کردند جوهر را برون شمشیرها
نیست آزادی سلیم از حلقهٔ فتراک عشق
صیدگاه اوست عالم، ما همه نخجیرها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و پیچیدگیهای عشق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و شکار، به عجز و درماندگی خود در برابر معشوق اشاره میکند. او خود را همچون صیدی میبیند که در مسیر عشق قرار گرفته و از درد و رنج ناشی از آن رنج میبرد. عشق را به موجی جنونآمیز تشبیه میکند که موجب ایجاد زنجیرهایی برای او شده است. در نهایت، شاعر به این میرسد که عشق حتی میتواند به صلحی میان کفر و دین بینجامد و در عین حال، میفهمد که آزادی واقعی از بندهای عشق ممکن نیست و زندگی پربار او خود یک صیدگاه است.
هوش مصنوعی: چشمانت مانند خوشههایی هستند که در دل من اثر میگذارند و لبخندت همچون شمشیری است که بر سر من میخورد و مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: غزالی که در عشق تو به خواب رفته و از ناتوانی، شیرها دست بر دوش یکدیگر گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عمرم را در راه تو خرج کردم، مانند گردبادی که از ریگهای بیابان میگذرد، احساس میکنم تقصیرهایم بیشتر از آن است.
هوش مصنوعی: این دشت متعلق به کیست که با تیر آسیبدیده، سایهای را شبیه به پلنگ میبینی که در جستجوی شکار است؟
هوش مصنوعی: توجه به چیزهای مادی و وابستگی به آنها نشانهای از بیخود بودن است. احساسات و هیجانات ما، مانند امواج دریا، از این محدودیتها رها میشوند و ما را آزاد میکنند.
هوش مصنوعی: زندگی عاشقانه در عین زیبایی، گاهی خطرناک و سخت است. عاشق، در سایهی تهدید و چالشها زندگی میکند و در این راه، هیچ چیز نمیتواند او را از آسیبها محافظت کند. مانند برگ نازکی که به هیچ عنوان نمیتواند مانع شیرهای درنده شود.
هوش مصنوعی: عشق به صلح میان کفر و دین توافقی ایجاد کرد که افراد به مانند زرهای از خود محافظت کردند و جوهر وجودشان را از زیر فشار درآورده و به نمایش گذاشتند.
هوش مصنوعی: آزادی واقعی وجود ندارد و عشق دامی است که انسان را در خود گرفتار میکند. جهان به عنوان یک شکارگاه است و ما همه در آن مانند حیواناتی هستیم که در حال شکاریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زبون در حلقه زنجیر زلفت شیرها
سر به صحرا داده چشم خوشت نخجیرها
شوق احرام زمین بوس تو هر شب می کند
سنبلستان خاک را از طره شبگیرها
می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
[...]
برده تیغ ابرویت آب از دم شمشیرها
زخم کاری خوردهای مژگان شوخت تیرها
پیش خطت عاشقان را کم شده تدبیرها
ای زبون در حلقه زنجیر زلف شیرها
پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها
بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها
دردم افزون شد نمیدانم ز عشقت چون کنم
با وجود آنکه کردم در غمت تدبیرها
چون خلاصی کس تواند یافتن از کوی او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.