گنجور

 
سحاب اصفهانی

ز سائلان درت هیچکس نشد واقف

به اینکه هست تقدم سوال را به جواب

به روز کین که نشینی به باره‌ای که برش

ز تک بماند خنگ فلک چو خر به خلاب

اگر ز شرق به غرب آید ورود گوئی

که بیشتر ز زمان ایاب اوست ذهاب

در آن زمان گره آسمان زنوک رماح

شود مشبک چون عنکبوت اسطرلاب

زمین معرکه را زابر تیغ خود سازی

چو بحر خون و سرکشتگان چو حباب

قراب تیغ تو دایم بود چو سینه ی خصم

چه حاجت است که تیغ آوری برون زقراب؟

بود حسام تو چون عابدی که سجده گهش

تن عدو بود و طاق ابرویش محراب

کسی نخواهد تا تلخی شرنگ از شهد

کسی نیابد تا مستی شراب از آب

به جای شهد به کام مخالف تو شرنگ

به جای آب به جام موافق تو شراب

زبیم قهر تو پیوست تلخکام اعدا

ز فیض لطف تو همواره کامیاب احباب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب

گل کبود فرو خفت زیر پرده آب

چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا

نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود

[...]

ازرقی هروی

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب

که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب

ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری

زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب

بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

شده است بلبل داود و شاخ گل محراب

فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

یکی سرود سراینده از ستاک سمن

یکی زبور روایت کننده از محراب

نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب

جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب

ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ

ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب

رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه