شود چو شاد زقتلم دل من و تو مترس
ز یک گناه که در ضمن آن بود دو ثواب
مپرس حال دل من بخون کیست ببین
تو را به پنجه نگار و مرا به چهره خضاب
به خواب روی تو آید به دیده ی من اگر
جدا ز روی تو در دیده ی من آید خواب
نکرد منع نگه یا نکرد رازم فاش
کدام اثر که به حالم نکرد چشم پر آب؟
زروی کار بر افکندیم نقاب آنگه
که بر فکندی از آن روی دلفریب نقاب
همیشه دارد عشق تو جای در دل من
چرا که عشق تو گنج است و جای گنج خراب
زبس که تاب دل بی قرار من بر بود
از این سبب سر زلف تو دارد اینهمه تاب
غم تو با دل و عشق تو با تنم آن کرد
که با گیاه کند برق و با کتان مهتاب
همین به جام تو لعل مذاب ریزی و من
به یاد لعل تو ریزم زدیده لعل مذاب
چنان جدا ز تو گرید که فرق نتواند
کسی که چشم (سحاب) است یا که چشم سحاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و حالات دل خود سخن میگوید. او از شادی و غمی که در دلش وجود دارد، یاد میکند و اشاره میکند که عشق معشوقش همواره در دل او جای دارد. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و میگوید که چشمهای پر آب او به وسوسههای عشق دچار شدهاند. همچنین، شاعر از تأثیر عشق بر زندگیاش و جدایی از معشوق سخن میگوید و به حس گمشدگی و غم ناشی از این جدایی اشاره میکند. در نهایت، او عشق را گنجی میداند که هرگز از دلش خارج نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی دل من و تو خوشحال میشود، نگران یک گناه نباش، زیرا ممکن است در کنار آن، دو پاداش نیز وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: از حال دل من نپرس که چه کسی خون من را میخواند. تو را با دستان زیبا و نگارانت میبینم و من را با چهرهای که رنگین کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر در خواب چهرهات را ببینم، در چشمان من، حتی اگر از چهرهات دور باشی، باز هم خواب وارد چشمان من میشود.
هوش مصنوعی: چشمانم آنقدر پر از اشک است که نمیدانم چه چیزی باعث شده حال من اینگونه باشد. نگاهش نه مرا منع کرد و نه راز من را فاش ساخت.
هوش مصنوعی: ما نقابی از چهره خود برداشتیم زمانی که تو نیز حجاب زیبایت را کنار زدی.
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه در دل من جای دارد، زیرا عشق تو مانند گنجی باارزش است که هیچگاه از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: دل بیقرار من به شدت تاب و تیری دارد، و این همه شور و شوق به خاطر زیبایی و دلربایی زلف توست.
هوش مصنوعی: غم تو در دل و عشق تو در وجودم آن تاثیری گذاشت که مانند برقی بر گیاه و نور ماه بر کتان، روشن و زنده شدم.
هوش مصنوعی: در ظرف تو گوهر سرخ را میریزی و من به یاد آن گوهر تو نیز اشک میریزم.
هوش مصنوعی: چنان از تو دور میشود که هیچکس نمیتواند تشخیص دهد آیا این چشمها از باران هستند یا خود باران.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.