بر سر رحم آسمان و یار به کین است
آه که دشمن چنان و دوست چنین است
نرگس او رهزن دل آفت دین است
شیفته ی چشم او هم آن وهم این است
در نفس آخرین نهفته رخ از من
یافت که وقت نگاه باز پسین است
پای براینم که از درت نگذارم
گر همه در روضه ی بهشت برین است
یک نظر از لطف سوی گدایی
ایکه ترا ملک حسن زیر نگین است
در غمش از جان خویش بگذر و مگذار
مصلحت خویش را که مصلحت این است
گوشه نشین را میان جمع کشاند
فتنه که در چشم یار گوشه نشین است
هست ززخم دلم پدید که آنرا
شوخ کمان ابروی چو او به کمین است
بی رخ خوبش قرین محنت و دردم
تا به من ای بخت بد (سحاب) قرین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلبستگی شاعر به محبوبش میپردازد. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به یار و تنهایی در غم او صحبت میکند. او به تضاد بین دشمنی و دوستی اشاره میکند و از زیباییهای یار، مانند چشمانش و دلبستگیاش به او، سخن میگوید. شاعر ابراز میکند که حاضراست برای عشق خود، جانش را نیز فدای محبت کند و این عشق را بر هر مصلحتی مقدم میداند. همچنین اشاره میکند که نبود یار باعث درد و محنت اوست و از زخمهای دلش به خاطر دوری از محبوبش مینالد. در نهایت، شاعر حالتی از وابستگی و آرزو را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، روابط انسانها بسیار پیچیده است. دوستان و دشمنان هر کدام رفتار و ویژگیهای خاص خود را دارند. درواقع، در برخورد با یکدیگر، گاهی دوستان به ما آسیب میزنند و دشمنان هم رفتارهایی دارند که میتواند ناامیدکننده باشد. به عبارت دیگر، در دنیای کنونی، خیر و شر از یکدیگر قابل تشخیص نیستند و این وضعیت باعث اندوه و ناامیدی میشود.
هوش مصنوعی: نرگس زیبای او دلی را که گرفتار عشق است، میدزد و عشق به چشمان او، تمام فکر و خیالها را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: در آخرین لحظه، چهرهای از من نمایان میشود که نشان میدهد زمان برای یک نگاه آخر رسیده است.
هوش مصنوعی: من هرگز از در ورودی تو عبور نخواهم کرد، حتی اگر همه زیباییها و نعمتهای بهشت پیش رویم باشد.
هوش مصنوعی: یک نگاه محبتآمیز به سوی من، که من گدای عشق توام و تو صاحب زیبایی و کمال هستی.
هوش مصنوعی: برای عشق و غم او از جان خود بگذر و فکر نکن به نفع خودت. چون واقعاً نفع این است که برای او فداکاری کنی.
هوش مصنوعی: فتنهای به پا شد که باعث شد یک انسان منزوی و گوشهنشین، به جمع مردم بیاید؛ چرا که زیبایی و جاذبهای که در چشم معشوقش بود، او را به این کار واداشت.
هوش مصنوعی: زخم دل من ناشی از عشق است و این عشق مانند تیر کمان ابروی او در کمین من نشسته است.
هوش مصنوعی: بدون زیبایی او، من در رنج و درد هستم و تا وقتی که این بخت بد (مانند ابر) با من همراه است، وضعیت من همینطور خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاخ ملک خوبتر ز خلد برین است
با همه دیدارهای خوب قرین است
پیکر او آفت بضاعت روم است
صورت او کاهش صناعت چین است
گوئی خاک اندر او بزر نهفته است
[...]
ملک مصونست و حصن ملک حصین است
منت وافر خدای را که چنین است
شعلهٔ باسست هرچه عرصهٔ ملکست
سایهٔ عدلست هرچه ساحت دین است
خنجر تشویش با نیام به صلح است
[...]
آنک به حق داور زمان وزمین است
خسرو پیروز بخت نصرة دین است
حامی اسلام بیشکین که چو گردون
مرکب دوران او همیشه بزین است
آنکه در اطراف ملکش از در طاعت
[...]
بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
آینهای پیش آفتاب نهادست
[...]
در صف دلها غم تو صدرنشین است
مرتبه ناله از تو برتر ازین است
بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین
داعیه این است هر کرا دل و دین است
کس نشود سیر گفته ای ز وصالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.