کرده روی خود به خون دل خضاب
از لب چون لعل نایت لعل ناب
روی تو در خواب بیند چشم من
چشم من گر بی تو بیند روی خواب
خود وفا از مردم عالم مخواه
سردی از آتش مجو آب از سراب
غنچه ی او پرده دار اختران
سنبل او سایبان آفتاب
گر بنوشد جرعه ای زاهد کند
صد ردا مرهون یک جام شراب
غیر شاه عشق کز اقلیم دل
کس نخواهد باج از ملک خراب
گوئیا از قند می ریزد نمک
از لب شیرین به هنگام جواب
عشق یار و پند ناصح بر دلم
همچو نقشی این به خارا آن بر آب
از (سحاب) ای ماه گفتم: رخ مپوش
گفت: پوشد روی خود مه از سحاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و زیبایی معشوق میپردازد. او میگوید که محبتش به معشوق باعث کرده تا خود را با درد و غم رنگآمیزی کند. چشمهای او در خواب چهره معشوق را میبیند و به او وفا نمیتواند از دیگران انتظار داشته باشد. غنچهها و سنبلها نماد زیبایی و عشق هستند و شاعر تأکید میکند که یک جرعه شراب میتواند زاهد را دگرگون کند. عشق به معشوق برای شاعر ارزش بیشتری از هر چیز دیگری دارد و او از شنیدن پندها بیتوجه است. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که راز عشق خود را بپوشاند تا دیگران از آن باخبر نشوند.
هوش مصنوعی: صورت خود را با خون دل رنگین کرده و لبانش مانند لعل خالص درخشان است.
هوش مصنوعی: چشمان من در خواب فقط چهره تو را میبیند و اگر هم در خواب به تو نرسم، چهرهات را نخواهم دید.
هوش مصنوعی: از انسانهای دنیا انتظار وفا نداشته باش، زیرا وفا کردن به دیگران کار سادهای نیست. همانطور که نمیتوانی از آتش سردی بطلبی یا از سراب آب بگیری، از مردم نیز نمیتوانی درک و وفاداری خالصانه بخواهی.
هوش مصنوعی: گلبرگ او نگهبان ستارههاست و خود سنبل، سایهبان آفتاب.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی جرعهای از شراب بنوشد، همهی لباسهای فاخر و تجملاتیاش را بر سر یک لیوان شراب خواهد باخت.
هوش مصنوعی: به جز عشق که فرمانروای دلهاست، هیچکس از سرزمین ویران عشق، از کسی چیزی مطالبه نمیکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی او حرف میزند، کلامش مانند قند شیرین و خوشمزه است، اما در عین حال به طور غیرمنتظرهای، تلخی و تیزی هم دارد که مانند نمک در جوابهایش به چشم میآید.
هوش مصنوعی: عشق معشوق و نصیحتهای مشاور بر دلم همچون تصویری است که بر سنگ نقش میبندد و بر آب، چندی نمیماند.
هوش مصنوعی: از ابر گفتم ای ماه، چرا چهرهات را میپوشانی؟ او پاسخ داد: ابرها چهرهام را پوشاندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.