کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه
من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
بنگر جفای چرخ چه آورده بر سرم
کز جور او به کوی تو آورده ام پناه
اشکم چو گل ز چهره ی سرخ تو گشت سرخ
روزم چو شب ز چشم سیاه تو شد سیاه
در پیش دادگر ز تو هر دعوئی که بود
کردیم صلح روز قیامت به یک نگاه
گویی مگر تو حال من ای دل به پیش دوست
کز من کسی به جز تو ندارد بدوست راه
با خلق کرد آنچه خواست دلت کردی آه اگر
خواهند داد خود ز تو در پیش دادخواه
دفع کدام غم کنم از خویشتن (سحاب)؟
یک تن بگو چگونه ستیزد به صد سپاه؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند که ناشی از نگاهی اشتباهی است. او از جفا و ظلم زمانه مینالد و به خاطر عشق خود به معشوق، مشقات را تحمل میکند. چهرهی محبوب او باعث اشک و غمگینیاش شده و روزهایش تاریک است. شاعر به خداوند وعده میدهد که در روز قیامت با نگاه محبوبش صلح کند، چرا که او تنها کسی است که در دل او جا دارد. او در پایان به طعنه میگوید که با کدام غم میتواند به تنهایی مقابله کند و از کی بپرسد که چگونه میتوان به تنهایی در برابر مشکلات ایستادگی کرد.
هوش مصنوعی: به اشتباه کسی به من نگاه کرد و من هم از آن نگاه دچار اشتباه شدم.
هوش مصنوعی: به آثار و آلامی که زمان بر من تحمیل کرده توجه کن، زیرا به خاطر ظلم او به سمت تو پناه آوردهام.
هوش مصنوعی: اشکهایم مانند گل به خاطر چهرهی زیبا و سرخ تو قرمز شد و روز من به خاطر چشمان سیاه تو مثل شب تاریک شد.
هوش مصنوعی: ما در روز قیامت هر دعوی و اختلافی که داشتیم را با یک نگاه و رضایت در برابر خداوند حل و فصل میکنیم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد تو تنها کسی هستی که حال من را در پیش دوستم میدانی، چرا که هیچکس دیگری در زندگیام جز تو به او نمیتواند راهی پیدا کند.
هوش مصنوعی: با خلق آنچه را که دلت میخواست، آهی کشیدی، اگر بخواهند خود را در برابر تو به داوری بکشند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از دل خود غم را دور کنم؟ یک نفر بگو، چگونه ممکن است کسی با صد لشکر بجنگد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
ای نیکخوی مردم ای نیک خوی شاه
تو نیکخواه شاه و ترا بخت نیکخواه
اندر میان رزم نمانی مگر بشیر
اندر میان بزم نمانی مگر بماه
هم آلت نبیدی و هم آلت سلاح
[...]
ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده بهرام رنگ خواه
اندوه این جهان مخور ای ماه شاد باش
کامروز شادمانست از تخت و تاج شاه
افروخته ست طبعش و افراخته محل
[...]
ای یک غلام تو به گه حرب صد سپاه
اندر جوار جاه تو اسلام را پناه
مقبلترین عالمی و طالع تو را
هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه
موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب
[...]
چون در هوای دل تن من گشت پادشاه
آمد به پیش سینه من از سفه سپاه
لشکرگه سفاهت من عرضه داد دیو
من ایستاده همبر عارض بعرضه گاه
دیو سیه گلیم بران بود تا کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.