با خیالت به مراد دل خود در سخنم
آه اگر چرخ جفا پیشه بداند که منم
رشک در عشق به یعقوب مرا وقتی نیست
که رسد بوئی از آن یوسف گل پیرهنم
یابد از خنجر خونریز که ام کشته به حشر
هر که مژگان تو را بیند و خونین کفنم
بهر آزردن من یار پی رنجش غیر
امشب از بهر چه خوانده است در این انجمنم
ترک سر گفته نهادم به رهت پای طلب
زان که سر در ره عشق تو بود بار تنم
بی اثر نیست چو مرغ چمنم ناله (سحاب)
که نه چون مرغ چمن مایل سرو چمنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عشق و غم و رنج ناشی از آن است. شاعر از عشق خود به یعقوب و یوسف صحبت میکند و به درد و حسرتی که به خاطر دوری محبوبش دارد، اشاره میکند. او به عشق و آرزوهایش میپردازد و بیان میکند که برای رسیدن به معشوق خود، از هرگونه رنج و آزردگی گذشته است. در کل، شعر تلخی و شوق عاشقانه را به تصویر میکشد و نشاندهندهی عمق احساسات شاعر است.
هوش مصنوعی: با یاد تو میخواهم به آرزوهایم برسم، اما افسوس که اگر چرخ روزگار بداند من کیستم، به من سختی خواهد داد.
هوش مصنوعی: من در عشق به یعقوب حسادت نمیکنم، زیرا وقتی بویی از یوسف به من میرسد، دیگر نیازی به حسادت نیست.
هوش مصنوعی: هر که چشمش به مژگان تو بیفتد، بیشک به دلیل زیباییات دلفریفته و در این راه جانش را فدای عشق تو میکند.
هوش مصنوعی: دوست من امشب به خاطر رنجاندن من، به چه دلیل در این جمع آمده است؟
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به تو و خواستههات، از خودم گذشتهام و دیگر برایم مهم نیست که چه سختیای را تحمل میکنم، چون هدفم عشق توست و همهی زحمتها و مشکلات را به جان میخرم.
هوش مصنوعی: ناله من همچون مرغی در باغ بیاثر نیست، زیرا من به اندازه آن مرغ به درختان چمن علاقهمند نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم
تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم
تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم
ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم
بمزاح است گشاده همه ساله دهنم
با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم
نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم
بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم
[...]
یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم
گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی
بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم
نگذارم که جهانی به جمالش نگرند
[...]
دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم
زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم
بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب
که شکفته است گل خلق نبی در چمنم
این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه
[...]
چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم
بی خبر عمر به سر میبرم و دم نزنم
نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان
گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم
مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.