فَتَبَسَّمَ ضٰاحِکاً مِنْ قَوْلِهٰا وَ قٰالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلیٰ وٰالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صٰالِحاً تَرْضٰاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبٰادِکَ اَلصّٰالِحِینَ (۱۹)
پس تبسّم نمود خندان از گفتارش و گفت پروردگار من الهام کن مرا که شکر کنم نعمت تو را که انعام کردی بر من و بر والدینم و آنکه بکنم نیکی را که پسندی آن را و داخل کن مرا برحمت در بندگانت که شایستهاند (۱۹)
خورد بر گوش سلیمان آن صدا
فَتَبَسمَ ضَاحِکاً مِّن قَولِهَا
خنده اش بود از تعجب یا که شاد
گشت از آن کش خدا این علم داد
گفت بشنید او چو حرفی با محک
ربِّ أوزِعنِی أنْ أشْکُرَ نِعمَتَک
آنچه بر من کردی اِنعام از کرم
همچنین بر والدینم زآن نعم
ده مرا توفیق ای پروردگار
تا که باشم در عمل شایسته کار
باش راضی کن به رحمت داخلم
در عباد صالحینت عاجلم
گفت پس با مور می کرد از کجا
لشکر من پایمالت در هوا
گفت قصد من نبود آنکه شوند
در زمین، پست و شکسته مور چند
بلکه گفتم در مساکن در روند
تا مباد از یاد حق غافل شوند
بنگرند این جاه و ملک مستقل
جای گیرد حبّ دنیاشان به دل
تا تو دانی حبّ دنیا هر که راست
قدر موری گر بر او ننهی بجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سلیمان از گفتار مور به خنده افتاد و از خدا خواست که او را توفیق دهد تا نعمتهایش را شکر کند و در کارهای نیک عمل کند و او را در زمره بندگان صالح قرار دهد. او سپس به مور گفت که هدفش از فرستادن لشکر در میان موران، نابود کردنشان نبوده، بلکه میخواسته آنها در مکانی قرار بگیرند تا از یاد خدا غافل نشوند و گرفتار حب دنیا نشوند. او بر اهمیت یاد خدا و دوری از دنیا تأکید کرد.
هوش مصنوعی: پس او لبخند زد و با خنده به سخنش گوش داد و گفت: «پروردگارا، مرا توفیق بده تا شکر نعمتهایی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای، به جا آورم و کارهای نیکو انجام دهم که مورد رضایت تو باشد و مرا به رحمت خودت در زمره بندگان شایستهات وارد کن.»
هوش مصنوعی: پس او لبخند زد و از سخن خود شادمان شد و گفت: «ای پروردگار من! به من الهام کن که نعمتهای تو را شکرگزاری کنم؛ نعمتهایی که بر من و بر والدینم عطا کردی. و همچنین کمک کن تا اعمال نیک انجام دهم که تو آنها را دوست داری. و مرا در زمره بندگانت که لایق رحمت تو هستند، درآور.»
هوش مصنوعی: صدایی به گوش سلیمان رسید که او را به خنده واداشت و با تبسم به آن پاسخ داد.
هوش مصنوعی: خندهاش به خاطر تعجب بود یا اینکه از این که خدا این دانش را به او بخشیده، شاد شده بود.
هوش مصنوعی: او گفت، وقتی سخنی از پروردگار بشنید، دلش میخواهد که سپاسگذار نعمتهای او باشد.
هوش مصنوعی: هر لطف و احسانی که به من کردی، همانطور بر والدینم هم این نعمتها را نثار کن.
هوش مصنوعی: پروردگارا، به من توفیق بده تا بتوانم در کارهایم شایسته و خوب عمل کنم.
هوش مصنوعی: خودت را راضی کن تا رحمتت به درونم بیفتد، زیرا من در عبادت بندگان صالح تو ناتوانم.
هوش مصنوعی: پس او گفت: با چه زوری در جنگ و نبرد میخواهی به من نشان بدهی؟ لشکر من به راحتی میتواند تو را در هوا از بین ببرد.
هوش مصنوعی: او گفت هدف من هرگز این نبوده که تعدادی از مورچهها در زمین به حالت پست و شکسته درآیند.
هوش مصنوعی: گفتم در جاهایی ساکن شوند تا مبادا از یاد خدا غافل بمانند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این مقام و سلطنت پایدار، در دل آنان جایی بگیرد که محبت دنیای مادی در دلهایشان نشسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق به دنیا را بشناسی، هر کس که ارزشش را درک کند، اگر هم بر او سخت بگذرد، جایز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.