گنجور

 
صفی علیشاه

آیا شود آنروزی کائی تو بمهمانم

آری نمک از لعت بهر دل بریانم

وز خنده شکرریزی زان لعل دلاویزم

یاقوت روان‌بخشی زان حقه مرجانم

تعویذ نظر گردد بر گردن تو دستم

قربانی ره گردد بر مقدم تو جانم

گاهی بسپاری دل بر صحبت و گفتارم

گاهی بگذاری سر بر سینه و دامانم

 
sunny dark_mode