گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه جانی
شوم قربانت ای بدخو که هم اینی و هم آنی
بجز نیکی مکن زینهار در عالم دگر کاری
که روزی چند در این خانهٔ ویرانه مهمانی
چسان فردا توانی دید خورشید جمالش را
که چون نرگس به روی گلرخان امروز حیرانی
گره شد در خم زلفش زبان شانه از گفتن
که را دستی که گوید حرف با جمع پریشانی؟
در این ره زینهار ای دل تعلق کمترک بهتر
سعیدا رخت هستی باشدت بار پشیمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و زیبایی میپردازد و رابطه میان معشوق و عاشق را توصیف میکند. شاعر به این نکته اشاره میکند که معشوق همزمان میتواند هم جسم و هم روح عشق باشد. او از طرفی به بقا و گذرای زندگی اشاره میکند و هشدار میدهد که فقط نیکی و کارهای خوب انجام دهیم، زیرا ما مهمان در این دنیای ویرانه هستیم. شاعر به چالشهای ارتباط با معشوق و حیرتهای ناشی از عشق نیز میپردازد و در نهایت تأکید میکند که هر چه تعلق و وابستگی به مسائل دنیا کمتر باشد، بهتر است، زیرا در غیر این صورت انسان ممکن است پشیمان شود.
هوش مصنوعی: گاه خود را معشوق میبینم و گاه عاشق، گاه در قالب جسم و گاه در قالب جان. ای بدخلق، تو را دوست دارم که هم این یکی و هم آن یکی هستی.
هوش مصنوعی: بجز کارهای نیک، در این دنیا کاری نکن، چون در دنیای دیگر به خاطر کارهایی که اینجا انجام دادی، مورد سوال قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: چطور میتوانی فردا زیبایی چهرهاش را ببینی، وقتی امروز مانند نرگس در برابر چهره گلها حیران و متعجبی؟
هوش مصنوعی: زبان شانه به خاطر پیچیدگی و زیبایی زلف او، گره خورده است و نمیتواند چیزی بگوید؛ چرا که چه کسی میتواند در این وضعیت پریشان به حرف بیاید و صحبت کند؟
هوش مصنوعی: در این مسیر، ای دل، بیشتر از این وابسته نشو تا راحتتر باشی، زیرا بار زندگیات میتواند تبدیل به پشیمانی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.