گنجور

 
سعیدا

دلم ربوده بت ماهری به عیاری

که گوی بازی او چرخ شد به مکاری

به هر سری که ز مغز غرور دید نمی

فلک ز غیرت آن ذات کرد عصاری

ز ضعف گرچه تنم خشک کرد روغن خویش

نمی کشم چو کمان تاب منت یاری

به یاد روی تو گل در چمن پریشان است

ز هجر چشم تو نرگس کشیده بیماری

کجا نگاه به تقدیر می کند تیرش

کسی که یاد دهد با قضا کمانداری

نمی کشم دگر از پای خار راه تو را

ز بس کشیده ام از دست دوریت [خواری]

ز چارسوی محبت کسی برد سودی

که سیم اشک کند صرف قلب بازاری

مدام دل به تماشای روی دلداری است

که یوسفش به هوس می کند خریداری

اگر چه مظهر نیک و بد زمانه منم

ولی حقیقتم از خیر و شر بود عاری

کسی به وجه حسن می شود حسن هرگز

مقام جعفریت کی رسد به طیاری؟

خزینهٔ دل خود صرف آب و گل کردم

خراب کرده ام این خانه را به معماری

نهال عمر تو شد خشک و تخم حسرت سبز

تو سنگدل به غم آب و نان گرفتاری

اگر ز غیر کنی دل به زور بازوی عشق

چه چشمه ها که از این کوه می شود جاری

شراب غفلت کثرت تو را اثر نکند

ز رمز نشئهٔ وحدت اگر خبر داری

بیا و بهتر از این شیوهٔ جفا انگیز

تو را که داده خدا قوت ستمکاری

به غیر جور و جفا از تو هیچ لایق نیست

که بهترین هنرهاست مردم آزاری

ز بد به هیچ طریقی امید رحمت نیست

که مزرعی نشود سبز جز نکوکاری

حجاب دیدن جان می شود نظارهٔ تن

بپوش دیده سعیدا اگر نظر داری

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

مرا بخانه خمار بر ده بسپاری

دگر مرا به غم روزگار مسپاری

نبیند چند مراده برای مستی را

که سیر گشتم از این زیرکی و هشیاری

قطران تبریزی

مرا به ناله و زاری همی‌بیازاری

جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری

تو را به جان و تن خویشتن خریدارم

مرا به قول بداندیش می‌بیازاری

به جان شیرین مهر تو را خریدارم

[...]

امیر معزی

نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری

نیافرید خدای جهان تو را یاری

خجسته آمد دیدار تو به عالم بر

خدایگان چو تو باید خجسته دیداری

تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین

[...]

وطواط

ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری

بسی کشید تن مستمند من خواری

مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان

چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری

بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
عین‌القضات همدانی

در آی جانا با من به کار اگر یاری

وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری

نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو

تو را سلامت بادا مرا نگوساری

مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه