گنجور

 
سعیدا

عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم

صحت شدیم تا که ز صحبت بریده ایم

غافل مشو ز چشم حوادث که در دمی

همچون نگه ز دیدهٔ بینا بریده ایم

هر موج خیز گریهٔ ما بحر خون بود

با نوح، این تلاطم طوفان ندیده ایم

آیینه جام باده و تخت است تخته پوست

ما قصهٔ سکندر و دارا شنیده ایم

در آرزوی خانهٔ آن خانمان خراب

هر کوچه ای که بود به عالم دویده ایم

بد می رسد به گوش، صدای گرفت و گیر

تا از میان خلق چو آهو رمیده ایم

جز خال دانه ای نبود آرزوی ما

در سبزه زار سنبل و ریحان چریده ایم

کردیم گریه گر دم آبی رسیده است

خون خورده ایم تا لب نانی گزیده ایم

خواهی ز طول عمر سعیدا خبر شوی

چون مغربی گذشته و صبحی دمیده ایم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

کو نزل عاشقان که منزل رسیده‌ایم

جان نورهان دهیم که نادیده دیده‌ایم

آزاده رسته از در دربند حادثات

رستی خوران به باغ رضا آرمیده‌ایم

چون چار هفته مه که به خورشید درخزد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ما خدمت تورا که بجانش خریده ام

بهر سعادت دو جهانی گزیده ایم

بر تو برای خدمت منّت نمی نهیم

ما خود برای خدمت تو آفریده ایم

انصاف درگه تو بهانه ست ورنه ما

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
حکیم نزاری

پنجاه سال خون دلِ رز مکیده‌ایم

جان را چو جانِ خویش به جان پروریده‌ایم

نزدیکِ عقل هیچ دگر نیست جانِ جان

جزمی‌که ما به تجربه این جا رسیده‌ایم

از جامِ باده بارکشی ساختیم وزو

[...]

جهان ملک خاتون

دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ایم

وز طعن دشمنان چه سخنها شنیده ایم

آنها که دیده از غمت ای نور دیده دید

نشنیده ایم از کس و هرگز ندیده ایم

در دور چرخ سفله ز دست حریف هجر

[...]

حیدر شیرازی

نوروز و عید ماست که روی تو دیده‌ایم

وز شام غم به صبح سعادت رسیده‌ایم

ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای

کز بهر دیدن تو سراپای دیده‌ایم

از آرزوی روی و لب جان‌فزای تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه