جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما
غیر از دلی شکسته نباشد پناه ما
در انتظار پنبهٔ راحت سفید شد
چشم کشیده سرمهٔ داغ سیاه ما
از موج خیز جوهر شمشیر آبدار
دایم رسیده آب به حلق گیاه ما
از بهر چشم زخم حوادث به خط صنع
حرزی نوشته هاله بر اطراف ماه ما
تا شد نشان عمر در این خاک توده گم
هر دم کمان یأس کشد تیر آه ما
افتاده ام به چشم و نیفتادم از نظر
بر دیده کرد جا همه جا برگ کاه ما
بر جان و دل از آنچه تو دیروز کرده ای
گر نیست باوری تو سعیدا گواه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس تنهایی و ناامیدی خود اشاره میکند. او میگوید که جز لاله (نماد زیبایی و عشق) کسی در زندگیاش نیست و دلش شکسته است. او در انتظار آرامش و راحتی است، اما چشمانش تنها درد و غم را میبیند. شاعر از زخمهای حوادث و تأثیر آنها بر زندگیاش سخن میگوید و احساس یأس و ناامیدی را بیان میکند. او همچنین به یادآوری گذشته و آثار آن بر جان و دلش میپردازد و از آن شرایط ابراز میکند که هیچکس نمیتواند او را درک کند. در نهایت، شاعر به گواهی بر اعمال گذشتهاش و عدم باور کسانی که او را نمیفهمند اشاره میکند.
هوش مصنوعی: جز لاله، چشم سیاه دیگری در انتظار ما نیست و تنها دل شکسته ما میتواند پناهگاه ما باشد.
هوش مصنوعی: چشم ما در انتظار آرامش است و به خاطر آن، مانند پنبهای سفید و نرم، به آرامش رسیدهایم، اما دل ما هنوز با درد و تیرهسودن درگیریم.
هوش مصنوعی: آب تازه و زلالی که از موجها به گیاه ما میرسد، همواره به مانند اثر آرامشبخش شمشیر آبدار است.
هوش مصنوعی: برای محافظت از آسیبهای حوادث، به خط زیبای هنر، دور ماه ما یک هاله کشیدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که عمرمان در این دنیای خاکی سپری میشود، هر لحظه ناامیدی تیرهای غم را به سمت ما پرتاب میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو به هر سو مینگرم و در نگاه تو افتادهام، اما همچنان از چشمت دور نیستم. در هر جا که بروی، نشانههایی از محبت من مانند برگهای کاه وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر به چیزهایی که تو دیروز انجام دادهای باور نداری، ما هستیم که بر دل و جان تو گواهی بدهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما
واندر دو کون راهنما و پناه ما
افتاده های بحر گناهیم دست گیر
ای دستگیر جمله حال تباه ما
برده سبق زجمله کفار این زمان
[...]
یا رب بسوز سینه رندان که آه ما
جایی رسان که پاک بسوزد گناه ما
امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما
گویا حجاب سوخته از برق آه ما
از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو
خون می چکید روز وداع از نگاه ما
شغل محبت است که مانع ز طاعت است
[...]
رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما
آیینه تیره روز ز روی سیاه ما
هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است
چون مهره گل است ز گرد گناه ما
بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع
[...]
پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما
چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما
روزی که نبود آینه حسن در نظر
در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما
ما صبح صادقیم و دم از مهر میزنیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.