گنجور

 
سعیدا

جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما

غیر از دلی شکسته نباشد پناه ما

در انتظار پنبهٔ راحت سفید شد

چشم کشیده سرمهٔ داغ سیاه ما

از موج خیز جوهر شمشیر آبدار

دایم رسیده آب به حلق گیاه ما

از بهر چشم زخم حوادث به خط صنع

حرزی نوشته هاله بر اطراف ماه ما

تا شد نشان عمر در این خاک توده گم

هر دم کمان یأس کشد تیر آه ما

افتاده ام به چشم و نیفتادم از نظر

بر دیده کرد جا همه جا برگ کاه ما

بر جان و دل از آنچه تو دیروز کرده ای

گر نیست باوری تو سعیدا گواه ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صوفی محمد هروی

ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما

واندر دو کون راهنما و پناه ما

افتاده های بحر گناهیم دست گیر

ای دستگیر جمله حال تباه ما

برده سبق زجمله کفار این زمان

[...]

سام میرزا صفوی

یا رب بسوز سینه رندان که آه ما

جایی رسان که پاک بسوزد گناه ما

نظیری نیشابوری

امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما

گویا حجاب سوخته از برق آه ما

از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو

خون می چکید روز وداع از نگاه ما

شغل محبت است که مانع ز طاعت است

[...]

صائب تبریزی

رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما

آیینه تیره روز ز روی سیاه ما

هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است

چون مهره گل است ز گرد گناه ما

بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع

[...]

قدسی مشهدی

پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما

چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما

روزی که نبود آینه حسن در نظر

در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما

ما صبح صادقیم و دم از مهر می‌زنیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه