گنجور

 
نظیری نیشابوری

امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما

گویا حجاب سوخته از برق آه ما

از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو

خون می چکید روز وداع از نگاه ما

شغل محبت است که مانع ز طاعت است

روز جزا بس است همین عذرخواه ما

دوزخ اگر به چاشنی آتش دل است

اهل بهشت رشک برند از گناه ما

دل بی غمت مباد کزین فیض گشته است

رحمت طفیلی نفس صبحگاه ما

صدسیل وصل آمده و صد کشت تازه شد

هرگز نبود نشو و نما در گیاه ما

ما نخل ماتمیم «نظیری » ز ما حذر

غمگین شود کسی که بود در پناه ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صوفی محمد هروی

ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما

واندر دو کون راهنما و پناه ما

افتاده های بحر گناهیم دست گیر

ای دستگیر جمله حال تباه ما

برده سبق زجمله کفار این زمان

[...]

سام میرزا صفوی

یا رب بسوز سینه رندان که آه ما

جایی رسان که پاک بسوزد گناه ما

صائب تبریزی

رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما

آیینه تیره روز ز روی سیاه ما

هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است

چون مهره گل است ز گرد گناه ما

بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع

[...]

قدسی مشهدی

پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما

چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما

روزی که نبود آینه حسن در نظر

در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما

ما صبح صادقیم و دم از مهر می‌زنیم

[...]

جویای تبریزی

تا گشته است پای خم آرامگاه ما

گردیده است کوه بدخشان پناه ما

سنگین ز گرد کلفت دل بسکه گشته است

بر پای ما چو سلسله افتاده آه ما

تا آب تربیت نخورد از گداز دل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جویای تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه