نی همین از خودنمایی پا و سر پیچیدهام
خویش را در جیب صد عیب و هنر پیچیدهام
هرچه با گردون دون دادم همانم باز داد
چون صدا این کوه را من بر کمر پیچیدهام
باطن خود را به ظاهر نیک گردانیدهام
این بدان ماند که عیبی در هنر پیچیدهام
فکر زلفش تا نبیند همچو مشک افسردگی
چون ضیا در پردههای چشم تر پیچیدهام
او منزه بوده است از نقد و جنس و خیر و شر
من عبث بر تار و پود خیر و شر پیچیدهام
قطرهٔ خونی به بیداری برآید مشکل است
ز این رگ خوابی که من بر نیشتر پیچیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تضادهای درونی خود صحبت میکند. او به تصویر کشیدن زیباییها و عیوب خود پرداخته و نشان میدهد که چگونه ظاهر نیکوی خود را در حالی که با عیوب و مشکلاتش دست و پنجه نرم میکند، میسازد. شاعر به تشبیه زلف محبوبش به مشک و پردههای چشمش اشاره میکند و از اینکه چگونه در این دنیای پیچیده خیر و شر به سر میبرد، نگران است. در نهایت به این نکته میرسد که بیدار شدن از خواب حقیقت مشکل است و او به نوعی در خواب عمیق خود گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر خودنماییام، پا و سرم را بهطور پیچیده و با دقت نشان میدهم و در واقع، در دل خود، صد عیب و هنرمندی را جا دادهام.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آسمان و سرنوشت به من داده شد، همان را دوباره به من برمیگرداند، مانند پژواکی که از کوه به گوش میرسد و من آن را در دل خود نگهداشتهام.
هوش مصنوعی: من درون خود را به ظاهری خوب و زیبا تبدیل کردهام، این شبیه این است که نقصی را در هنر خود پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: افکار و احساسات من به خاطر زلف محبوبم، مانند مشک حسی عمیق و غمانگیز را نشان میدهد. من همچون ضیا (نور) در پردههای چشمانم گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: او از انتقاد و مال و خوبی و بدی پاک و دور است و من به طور بیهوده به مسائل خوب و بد چسبیدهام.
هوش مصنوعی: بیدار کردن یک قطرهٔ خون از خواب درونیام کار دشواری است، زیرا این خواب در رگ من به شدت پیچیده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشک را در پردههای چشم تر پیچیدهام
سادهلوحی بین که در کاغذ شرر پیچیدهام
من نه آن نخلم که ننگ بیبری بارآورم
سر ز بیم سنگ طفلان از ثمر پیچیدهام
گرچه مور لاغرم اما شکارم فربه است
[...]
باز در دل دود آه شعله ور پیچیدهام
دوزخی در تنگنای یک شرر پیچیدهام
کردهام گرداب را فوّارة صد گردباد
بسکه اشک و آه را در یکدگر پیچیدهام
در محبّت معنی بسیار را لفظ کمیست
[...]
کوه صبرم کی ز فرمان تو سر پیچیدهام
پا به دامان تحمل تا کمر پیچیدهام
کی حدیث شکوه میگوید لب اظهار من
من که درد ناوکش را در جگر پیچیدهام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.