گنجور

 
سعیدا

اشکی که به گلشن چمن‌آرا نکند کس

زنهار که از دیده تمنا نکند کس

محکم نشود جذبهٔ قلاب محبت

تا از ته دل در دل هم جا نکند کس

بردار ز رخ پرده چو خورشید که هرگز

از سهو دگر یاد مسیحا نکند کس

خوش نعمت عام تو زبان همه را بست

تا از تو دگر شکوهٔ بی‌جا نکند کس

بر عاجز و بیچاره اگر رحم ثواب است

پس رحم چرا بر تو سعیدا نکند کس؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وحشی بافقی

مغرور کسی به که درت جا نکند کس

وصلی که محالست تمنا نکند کس

نی یوسف مصری تو که در بیع کس آیی

بیعانهٔ جان چیست که سودا نکند کس

روشن نکند چشم کس این طرفه عزیزیست

[...]

صائب تبریزی

حیف است که سر در سر مینانکند کس

با دختر رزعیش دوبالا نکند کس

زان پیش که در خاک رود، قطره خود را

حیف است که پیوسته به دریا نکند کس

در گرگ نبیند اثر جلوه یوسف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه