هر که در این در ز راه صدق درآید
بایدش اول ز خویشتن به درآید
خانهٔ فقر است جای ما و منی نیست
شاه جهان است یا گدا اگر آید
آن ز عمل های باطل است مشو خوش
آنچه ز اعمال نیک در نظر آید
از ره عبرت ز خویش هر که سفر کرد
گر به خود آید عزیز و معتبر آید
جسم گل آلوده ات نه کاسهٔ چین است
چون شکند باز از او صدا به درآید
این دل دیوانه را به زلف ببندید
گر به دو زنجیر، او ز عهده برآید
دوری خویش آن زمان ملاحظه افتد
هر که ز خود یک دو گام پیشتر آید
من ز سر خود گذشته می روم این راه
یار سعیدا مگر که سر بسر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ سیر و سلوک معنوی و ضرورت گذر از خودیت و Ego برای رسیدن به حقیقت و حضور در دنیای فراق از خود است. شاعر اشاره میکند که برای ورود به دنیای حقیقت، ابتدا باید از خود عبور کرد و به دوری از منیت و تهی شدن از خود بپردازد. خانه فقر و تواضع است و حتی اگر شاه یا گدا وارد شود، همه باید در این فضا برابر باشند. همچنین، بر لزوم عمل نیک و پرهیز از اعمال باطل تاکید کرده و به سفر درونی و عبرت آموزی اشاره میکند. در نهایت، شاعر از عبور از خود و رفتار با دل دیوانه سخن میگوید، با امید به اینکه به حقیقت نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که با نیت راست و صادق وارد این مسیر شود، باید ابتدا خود را از زوایای درونش بشناسد و از خودخواهیهایش گذشته باشد.
هوش مصنوعی: ما در جایی زندگی میکنیم که فقر حاکم است و در آنجا هیچ کس بزرگ یا کوچک نیست، چه شاه باشد چه گدا، وقتی میآید.
هوش مصنوعی: این فعلها و کارهایی که بیفایده و نادرست هستند، نمیتوانند موجب خوشحالی شوند. فقط کارهای خوب و درست هستند که باید مورد توجه قرار گیرند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در سفر به تفکر و عبرت از خود بپردازد، به خودشناسی میرسد و به جایگاه ارزشمند و محترمی دست مییابد.
هوش مصنوعی: بدن آلودهات مانند یک کاسهٔ چینی نیست، زیرا اگر بشکند، صدایش از آن خارج میشود.
هوش مصنوعی: این دل سرکش و دیوانه را با زنجیر محکم کنید، حتی اگر دو زنجیر باشد، او باز هم از عهده آن برخواهد آمد.
هوش مصنوعی: هر کسی زمانی متوجه میشود که دوری از خود را باید در نظر بگیرد، که کمی از خود فاصله بگیرد و جلوتر برود.
هوش مصنوعی: من از خودم را رها کردهام و به سوی محبوب میروم، شاید که سرنوشت به خوبی رقم بخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رنج و عنای جهان اگر چه دراز است
با بد و با نیک بی گمان به سرآید
چرخ مسافر ز بهر ماست شب و روز
هر چه یکی رفت بر اثر دگر آید
ما سفر برگذشتنی گذرانیم
[...]
جور و جفای تو نیک و بد بسر آید
خط تو آخر بدیر و زود برآید
ناوک مژگان تو چو تیر سحرگه
پوست ندارد خبر که بر جگر آید
ماه چوبیند رخت ز دست درافتد
[...]
مرد که با عشق دست در کمر آید
گر همه رستم بود ز پای درآید
ورزش عشق بتان چو پردهٔ غیب است
هر دم ازو بازویی دگر بدر آید
نیست به عالم تنی که محرم عشق است
[...]
وقت بیاید که دور غم به سر آید
صبح وصال از شب امید برآید
عمر عزیز از سر وداع بر آرد
آن دو سه روز فراق هم به سر آید
بر درِ این سخت خفته، صبر کنم صبر
[...]
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید
دست بهکاری زنم که غصّه سرآید
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.