گنجور

 
سعیدا

کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می‌شود

لاله داغ از شعلهٔ آواز بلبل می‌شود

می‌توان کردن به نازش صبر اما غمزه‌اش

فتنهٔ دل، آفت راه تحمل می‌شود

از پی آزادگان رو دل که در راه طلب

این [گره] را خار در پا غنچهٔ گل می‌شود

دل چه سان بگریزد از قیدش که از زنجیر زلف

تا رهایی یافت بند جعد کاکل می‌شود

چرخ را نوبت به ما برعکس باید کار کرد

دایماً دوران ما دور تسلسل می‌شود

نرگس از چشمت خجل شد گل ز رویت آب شد

زلف را آهسته بگشا کار سنبل می‌شود

با سعیدا گر شود همراه هر بی‌طاقتی

چند روزی بگذرد ز اهل توکل می‌شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وحشی بافقی

گرچه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌شود

گر نکوبی حلقه صد جا بر در دل می‌شود

همچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسن

زانکه لازم گشت و جایش شمع محفل می‌شود

یک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرست

[...]

صائب تبریزی

گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل می‌شود

چون صدف گر آب نوشم، عقدهٔ دل می‌شود

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

عاشق پرشِکوه خاموش از تغافل می‌شود

طوطی از آیینه چون رو دید، بلبل می‌شود

فارغ از زخم خس و خاریم کز فیض چمن

دامنت ما خود به خود چون غنچه پر گل می‌شود

دست و پایی زن، که نبود در شمار زندگان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
واعظ قزوینی

ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل می‌شود

آسیا بی‌پره چون گردید، باطل می‌شود

عاقلان را پاس این و آن، کم از زنجیر نیست

چون می‌خواهد، اگر دیوانه عاقل می‌شود

تا نسازی خرج نقد خود، نمی‌آید به کار

[...]

اسیر شهرستانی

از من آن چشم تغافل‌کیش غافل می‌شود

گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل می‌شود

عشق هرکس را که پوشد خلعت غم در لباس

گاه با اختر گهی با غنچه یکدل می‌شود

بعد مردن هم محبت شمع بالین من است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه