هر که یاد قامت آن سروبالا می کند
بهر مطلع مصرع برجسته پیدا می کند
نیست در خاطر غباری از کسی آیینه ام
هر که می بیند مرا خود را تماشا می کند
نیست یک حاکم به ملک حسن، شهر طرفه ای است
خط اگر آزاد سازد زلف دعوا می کند
چون نگردم امت لعل لبش کان می پرست
گاه کار خضر و گه کار مسیحا می کند
دیدهٔ خودبین چو عکس افتاده در آیینه ها
هر که دارد چشم عبرت بین تماشا می کند
بی حجابش کس چسان بیند سعیدا دیده ام
از حیا در چشم مردم خویش را جا می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت فردی صحبت میکند که نظر دیگران را جلب میکند. شاعر به تمجید از قامت و زیبایی او میپردازد و بیان میکند که هر گاه کسی او را ببیند، خود را نیز مینگرد و در واقع در این تماشا، زیبایی خود را در آینه میبیند. همچنین اشاره میشود که در بین مردم، هیچ کس به زیبایی او نمیرسد و این زیبایی میتواند در دلها تأثیر بگذارد. شاعر با زبان شاعرانه و تصاویری زیبا از عشق، زیبایی و تاثیرات آن بر انسانها صحبت کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد قامت زیبا و بلند آن سرو میافتد، میتواند شروع یک شعر زیبا و پر معنا را بشناسد و پیدا کند.
هوش مصنوعی: در ذهن من هیچ نشانهای از دیگران وجود ندارد؛ من مانند آینهای هستم که هر کس مرا میبیند، در واقع در حال تماشای خودش است.
هوش مصنوعی: در این شهر زیبا و دلنشین، هیچ حاکمی وجود ندارد. اگر کسی بخواهد بر سر زلف معشوق، آزادانه دعوا کند، نشانهای از زیبایی و جذابیت آنجا است.
هوش مصنوعی: وقتی من به دور لبانی که مثل لعل زینت بخش است، نمیچرخم، آن زمان گاهی مانند خضر کارهایی میکند و گاهی مانند مسیح کارهای شگفتانگیزی انجام میدهد.
هوش مصنوعی: چشم خودخواه مانند عکسی است که در آینه دیده میشود، اما کسی که دارای بینش عبرتآموز است، به تماشای واقعیتها میپردازد.
هوش مصنوعی: سعیدا، چگونه کسی میتواند او را بدون حجاب ببیند؟ من دیدهام که حیا در چشم انسانها باعث میشود که شخصیت خود را در میان مردم بپوشانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها میکند
لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما میکند
در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
[...]
آفتابی از شکاف ابر ایما میکند
عاشقان را در هوا چون ذره رسوا میکند
باز در زیر نقاب فستقی رخسار گل
مینماید بلبلان را مست و شیدا میکند
لعل او با من به لطف و خنده میگوید سخن
[...]
دلبر سرمست ما عزمی به دریا میکند
منع نتوان کردنش چون میل مأوا میکند
چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر
این عنایت بین که او با دیدهٔ ما میکند
آفتاب حسن او هرجا که بنماید جمال
[...]
صانع بیچون که این عالم هویدا میکند
این همه قدرت ز صنع خویش پیدا میکند
چون درست مهر پنهان میکند
دامن گردون پر از لؤلؤ لالا میکند
در شب تاریک بهر روشنایی در سپهر
[...]
گوهر اشکم که راز دل هویدا میکند
ز آن نشد پنهان که بازش دیده پیدا میکند
اشک اگر بیوجه ریزد آبروی ما رواست
چون به رو میآید آخر آنچه با ما میکند
نافه گر برد از خطت عطری به صد خون جگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.