از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد
چون [صبحدمی] هستی من رو به فنا کرد
در صومعه بودم همهٔ عمر مقید
نازم به خرابات که از قید رها کرد
تفریق مزاج دل ما را نتوانست
مردی که به حکمت شکر از شیر جدا کرد
هر غنچه مرا شد به نظر صورت پیکان
تا در دل من تیر غم عشق تو جا کرد
تا عشق تو از هر دو جهان کرد خلاصم
هر کس که مرا دید تو را خیر دعا کرد
هر رنج و جفایی که رسد از دل داناست
از حق مگذر آن که ندانست صفا کرد
جز پیر مغان کس هنر خویش نپوشید
هرگز به کسی گفت فلان عیب چرا کرد
نی دوش که گلبانگ مرا راست نمی گفت
آوازهٔ عشاق تو بی برگ و نوا کرد
در خدمت میخانه به سر برد سعیدا
کس را خبری نیست که او کار خدا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تاثیر آن بر زندگی انسان صحبت میکند. شاعر بیان میکند که عشق معشوق او را از قید و بندهای دنیا رها کرده و به او طعم واقعی زندگی را چشانده است. او به نظر میرسد که در گذشته در دنیایی محدود بوده، اما اکنون با عشق معشوق خود به آزادی و شادی رسیده است. همچنین اشاره به سختیها و رنجهایی دارد که از عشق به او میرسد، اما در عوض عشقش او را به جهانی دیگر و معنایی عمیقتر میبرد. در نهایت، به اهمیت هنر و زیبایی عشق اشاره میکند و از دیدگاه یک عارف، به سادگی و صفای قلب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر یک نگاه محبتآمیز که محبوبم به من کرد، همچون روشنی صبح، وجودم را به نابودی کشاند.
هوش مصنوعی: من تمام عمرم در صومعه بودم و به اعتکاف مشغول بودم، اما حالا به خاطر زیبایی و جذابیت میخواهم به زندگی آزاد و بیقید و بند برگردم.
هوش مصنوعی: دل ما را نمیتوان از هم جدا کرد، حتی آن مردی که با دانش و حکمت، شکر را از شیر تفکیک میکند.
هوش مصنوعی: هر غنچهای که به چشمانم میرسد، برایم مانند پیکانی است که به قلبم میزند و باعث میشود درد عشق تو در وجودم جا بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو، من را از تمام مشکلات و محدودیتهای زندگی رها کرد، هر کسی مرا دید برای تو آرزوی خوشبختی و نیکی کرد.
هوش مصنوعی: هر درد و مصیبت که به دل میرسد، از درون او مطلع است. از حقی که نمیداند، دوری کن؛ زیرا آنکه بیخبر است، پاکی و سادگی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: تنها پیر مغان بود که هنر و دانش خود را پنهان نکرد و هیچگاه به کسی نگفت که چرا از عیبی برخوردار است.
هوش مصنوعی: دیروز متوجه شدم که نی به صدای من گوش نمیدهد و حقیقت را بیان نمیکند. آواز عشق تو بیصدا و بدون لحن، در حال پخش شدن است.
هوش مصنوعی: سعید در میخانه به خوشی و سرگرمی مشغول است و هیچکس نمیداند که او در واقع کار بزرگی از سوی خداوند انجام داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد
از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد
بر سخت به انصاف همین را و همان را
چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد
نی بی سبب آمد به میان اندر میزان
[...]
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
بی برگ نوایی نزد از طبع به یک شاخ
چون برگ پدید آمد پس رای نوا کرد
شاخی که ز سردی و ز خشکی شده بد پیر
[...]
تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
بیچاره دلم را هدف تیر بلا کرد
در خواب نبیند رخ آرام دگر بار
هر دل که طمع در طلب وصل شما کرد
چون نیست دلم را ز غمت روی رهایی
[...]
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد
مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت
ماننده ماه نوم انگشت نما کرد
هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود
[...]
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.