چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چنین دارد
که در زیر نگینش آسمانی با زمین دارد
نمی خواهم گهر زان بحر اگر بر روی آب آید
که هر دم از تنک ظرفیش چینی بر جبین دارد
مرا از خاک سر برداشتن زان خوش نمی آید
که هر چیزی که بالا می رود رو بر زمین دارد
هر آن کاو با تو بد گوید از او امید نیکی کن
که هر جا نیش زنبوری است با خود انگبین دارد
دلم از باغبان دهر منت برنمی تابد
که صد خرمن گل حسرت از آن رو دست چین دارد
زمین از دست چرخ بی مروت داغ ها گشته
که بحر اخضر افلاک موج آتشین دارد
سعیدا در خیال آن کمر چون موی می پیچد
ندارد گرچه تاب و طاقتی فکر متین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر غم و اندوه شاعر نسبت به زیباییها و ناپایداریهای دنیا است. او از مهر و محبت پیکرهای میگوید که در زیر نگینش پیوندی با آسمان و زمین دارد. شاعر از ارزشهای دنیوی مانند جواهرات و ثروتها کنارهگیری میکند و به حالتی از عدم رضایت از دنیاست. او متذکر میشود که هر چیزی که بالا میرود، در نهایت به زمین برمیگردد. همچنین، به کسانی که بدی دربارهی او میگویند، توصیه میکند که از آنها انتظار نیکی داشته باشند، زیرا در هر بدی ممکن است خیری نهفته باشد. شاعر در نهایت به ناامیدی خود از باغبان زمانه و احساس درد و عذاب زمین از چرخ روزگار اشاره میکند و بر این باور است که در دل خود آرزویی برای زیباییها دارد، حتی اگر در واقعیت تاب و توانی برای رسیدن به آن نداشته باشد.
هوش مصنوعی: چه غمی دارد آن مهر (خورشید) که از چیزهای دیگر نگران باشد، در حالی که زیر نگینش (یعنی در دلش) پیوندی میان آسمان و زمین وجود دارد.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که ابری از دریا به سطح بیاید، زیرا هر لحظه بر اثر فشار ظرفش، نشانهای بر پیشانیاش میگذارد.
هوش مصنوعی: من از اینکه از خاک بلند شوم خوشحال نیستم، زیرا هر چیزی که در حال بالا رفتن است، ارتباطی با زمین دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که پشت سرت بدگویی کند، نباید از او ناامید باشی؛ زیرا مانند این است که هر زنبوری که نیش میزند، در کنار خود عسل هم دارد.
هوش مصنوعی: دل من از باغبان زمانه انتظار لطفی ندارد، زیرا او صدها خوشه گل حسرت را برای خود انتخاب کرده و به دیگران نمیدهد.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر چرخ ناپایدار و بیرحم دچار داغ و دردهای زیادی شده است، تا جایی که دریاچههای آبی آسمان نیز به انقلاب و حرارت دچار گشتهاند.
هوش مصنوعی: سعید در تصور خود به کمر کسی که همچون موی بلند خمیده است، میاندیشد. هرچند که تاب و توانایی این کار را ندارد، اما ذهنش به تفکرات محکم و استوار مشغول است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد
کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد
همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد
همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد
قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد
[...]
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد
که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد
امام الحق که او را آفرینگوی است درگیتی
هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد
گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت
[...]
هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد
دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
[...]
دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد
که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد
نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی
بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد
چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو
[...]
کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟
که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد
زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل
که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد
چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.