لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سعیدا

ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ

بهتر بود ز آب حیاتم شراب تلخ

زاهد [جبین] سرکه فشان تو روبروست

انصاف نیست باز بگویی جواب تلخ

دلبرتر است لذت غفلت ز آگهی

شیرین تر است از همه بر نفس، خواب تلخ

بستی ز خشم باز میان را به قتل من

شیرین نمود از کمرت پیچ و تاب تلخ

یک کس نماند عاقل و می آب شد ز شرم

چشمت چو کرد بر سر مردم، عتاب تلخ

دانند چیست لذت عیش مدامشان

فردا چو سر نهند به پای حساب تلخ

دلگیر گشته ایم سعیدا دگر ز دل

آشفته کرده رایحهٔ این کباب تلخ

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد

سعیدا

همین شعر » بیت ۵

همیشه ورد سعیداست حافظا این قول

که جسم نازکت آزردهٔ گزند مباد

جامی

ای بی لب توام به دهان قند ناب تلخ

در کام جام بی لب لعلت شراب تلخ

زان دم که دهر زهر فراق توام چشاند

شد در مذاق عیش مرا خورد و خواب تلخ

از دل که سوخت ز آتش غم چاشنی مگیر

[...]

صائب تبریزی

وقت است بگذریم چو موج از شراب تلخ

بیرون کشیم گوهر خود را ز آب تلخ

کوثر چو سرو جا دهدش در کنار خود

هر کس گذشته است درین نشأه ز آب تلخ

اینجا به آب توبه ز لب زنگ می بشوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

بر ما دمی نمی گذرد بی شراب تلخ

تا چند همچو ابر توان خورد آب تلخ

شیرینی زلال طرب را ز گل بپرس

روزی ما چو سبزه ی میناست آب تلخ

آنجا که عشق غارت آسودگی کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه