بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست
ورنه سخن اهل کرم لا و نعم نیست
غیر از دل بی کینهٔ آیینه ضمیران
آن کیست که بر سینهٔ او داغ درم نیست؟
در قید هوا و هوس و لاف بزرگی
بگشای نظر مرد خدا شیر علم نیست
بسیار مگو با فلک از طالع ناساز
ز این دور همین طالع ناساز تو کم نیست
هر چیز که تقدیر بیان کرد قلم رفت
ورنه رقم صنع به فرمان قلم نیست
گم کرده پی از غم، دوم خویش نیاریم
جایی نرسیدیم که غم بر سر غم نیست
بی جان نتوان سیر جهان کرد سعیدا
آن را که در این بادیه دم نیست قدم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد ویژگیهای اهل کرم و عرفان صحبت میکند. شاعر میگوید که بیخود در جمع اهل کرم نباید صحبت کرد و در واقع، حرفهای آنها نمیتواند بیتوجهی باشد. او به دروننگری و بیکینه بودن اشاره میکند و میگوید که اگر کسی چنین دلی نداشته باشد، بر سینهاش آثار درد وجود ندارد. همچنین به مسأله قدرت و خودبزرگبینی اشاره میکند و توصیه میکند که تنها از دیدگاه اهل خدا و علم به دنیا نگاه شود. شاعر بیان میکند که نباید به سرنوشت بد خود شکایت کرد، چون هر تقدیری که وجود دارد، از قلم تقدیر ناشی میشود. او در نهایت تأکید میکند که بدون جان و روح نمیتوان در این دنیا قدمی برداشت و این را به عنوان یک حقیقت میپذیرد.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که نیکوکار و بخشنده هستند، بیادبی و عدم احترام به دیگران جایی ندارد. زیرا صحبتهای آنها باید با محبت و احترام باشد و نه به صورت سرد و بیاحساس.
هوش مصنوعی: به جز دل بیکینه و پاکی که مانند آینهای تو در توست، چه کسی دیگر وجود دارد که بر سینهاش نشانهای از درد و رنج مالی نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: در دام وسوسهها و خودستاییها گرفتار نشوید، چون مردان خدا به دنبال ژرفای دانش هستند و این مانند شیر علم است که برتر از همه چیز است.
هوش مصنوعی: زیاد از تقدیر بد و ناپسند خود با دنیا شکایت نکن، چرا که این تقدیر بدی که داری، خود کمتر از این روزگاری که در آن هستی نیست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که سرنوشت نوشته باشد محقق میشود، اما این را بدانیم که آنچه به وجود میآید به دست فرمان قلم نیست.
هوش مصنوعی: در پی غم خود هستیم و در جایی قرار نداریم که درد و اندوه بر دوشم سنگینی کند.
هوش مصنوعی: انسان بیروح نمیتواند در این دنیا سفر کند، زیرا کسی که در این راه زندگی و وجود ندارد، نمیتواند قدمی بردارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست
دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست
از دور ببینی تو مرا شخص رونده
آن شخص خیالست ولی غیر عدم نیست
پیش آ و عدم شو که عدم معدن جانست
[...]
در عهد تو آسوده کس از داغ ستم نیست
گر سنگ سیاه است که بی آتش غم نیست
خاک قدمت هرکه شود بگذرد از عرش
ای خاک بر آن سر که ترا خاک قدم نیست
آزار دل ما مکن ای گل که حرام است
[...]
جز نام تو بر لوح دلم هیچ رقم نیست
در نامه ما یک سر مو سهو قلم نیست
ما خود سر طومار شکایت نگشاییم
خودگوی، فراموشی احباب ستم نیست؟
بر نامه سودازدگان نکته نگیرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.