گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر نیست
غیر دل دادن به چشم شوخ او تدبیر نیست
تیغ ابرو مانع ظلم است چشم شوخ را
پاسبانی بر سر کافر به از شمشیر نیست
گر مریدان را مراد از زهد، شیخی کردن است
هیچ تدبیری برای این به از تزویر نیست
ای که از خلوت خرابات آمدی خوب آمدی
سر بزن پایی بزن این خانهٔ تصویر نیست
از جهان بی ظلمت عصیان کسی کم رفته است
این رده دور و دراز البته بی شبگیر نیست
در دل او نیست از آب ترحم قطره ای
یا در آه و نالهٔ ما قوت تأثیر نیست
ای سعیدا دلبر از عاشق به از او واقف است
حال دل را پیش جانان حاجت تقریر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأثیر زیبایی و جذابیت محبوب بر دل عاشق صحبت میکند. شاعر میگوید که اگر کسی تحت تأثیر چشمان سیاه محبوب بیخود شود، تقصیر از او نیست، زیرا تدبیر دیگری در برابر چشمان شوخ او وجود ندارد. او به زیبایی ابروان محبوب اشاره میکند که مانع از ظلم و اعتبار میشود. همچنین، به تزویر و دورویی در میان مریدان زاهد اشاره میکند و میگوید که کسی که از خلوتهای ناگوار به سمت خرابات آمده، خوب عمل کرده است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق و حال دل عاشق باید در پیش محبوب بیان شود و از آنجا که محبوب از حال عاشق آگاه است، نیازی به توضیح بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: اگر از هوش بروم به خاطر آن چشمان سیاه، تقصیری ندارد. جز دل دادن به چشمان نازک او، تدبیری نمیتوان کرد.
هوش مصنوعی: ابروی کمان مانند مانعی است که از ظلم جلوگیری میکند و چشمان بازیگوش مانند نگهبانی هستند که بر سر کافر، از شمشیر نیز برترند.
هوش مصنوعی: اگر پیروان از سادهزیستی فقط به دنبال گرفتن مقام و رهبری هستند، هیچ چارهای بهتر از فریبکاری برای این کار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از تنهایی و دل تنگی به اینجا آمدهای، خوش آمدی! کمی وقت بگذران و با آرامش در اینجا قدم بزن. اینجا جایی برای یادآوری عکسها و تصاویر نیست.
هوش مصنوعی: هیچ کس از این دنیای پر از ظلمت و نافرمانی، به طور کامل رهایی نیافته است. این مسیر طولانی و دشوار، به یقین بدون چالش و شبهای سخت نیست.
هوش مصنوعی: در دل او هیچ نشانی از رحم و شفقت وجود ندارد، و آه و نالههای ما هم تأثیری بر او نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای سعید، معشوق، دل عاشق از حالت دلش آگاهتر است، پس پیش معشوق نیازی به بیان حال دل نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست
عاشقان را عقل تر دامن گریبانگیر نیست
عشق بر تدبیر خندد زان که در صحرای عقل
هر چه تدبیرست جز بازیچهٔ تقدیر نیست
عشق عیارست و بر تزویر تقدیرش چکار
[...]
ماسوی الله جز خیالی نیست می بینم به خواب
این چنین نقش خیالی قابل تعبیر نیست
در سر زلفش دل ما مدتی پابست شد
این چنین دیوانه را خوشتر از آن زنجیر نیست
کی رسد هرگز به مقصودی درین راه خدا
[...]
کس به خود دلبسته آن زلف چون زنجیر نیست
پایبند کس به جز سر رشته تقدیر نیست
گر ز تیغش رخنهای در جان نشد، تقصیر ماست
یک سر مو، باری از مژگان او تصیر نیست
تیر باران بلا از بس که آمد بر تنم
[...]
بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
بیوقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست
کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند
کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست
دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است
[...]
چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست
تیر بر سنگ آزمودن جز زیان تیر نیست
گر بخلق الفت نمی گیرم گناه من بدان
طینت ابنای دهر از خاک دامن گیر نیست
خواری و عزت درین محنت سرا یکسان بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.