ماسوی الله جز خیالی نیست می بینم به خواب
این چنین نقش خیالی قابل تعبیر نیست
در سر زلفش دل ما مدتی پابست شد
این چنین دیوانه را خوشتر از آن زنجیر نیست
کی رسد هرگز به مقصودی درین راه خدا
نوجوانی کاندرین ره هم رفیق پیر نیست
گر نمی یابی مرادی آن هم از تقصیر ماست
ورنه بر درگاه او ازهیچ رو تقصیر نیست
گرچه جارالله کلام الله تفسیرش کند
گرچه تفسیری خوشست اما چو این تفسیر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معرّفی احساسات و آرزوهای انسانی میپردازد. شاعر به خواب و خیالات اشاره میکند و بیان میکند که ابعاد معنوی و الهی حقیقتی فراتر از تصورات و خیالات است. او به زنجیری که دلش در عشق محبوب به آن گرفتار شده، اشاره میکند و به این نکته میپردازد که در مسیر الهی، مقصود شاید به آسانی دست نیابد. شاعر همچنین به تقصیر خود در نیافتن مراد اشاره میکند و به این نکته میرسد که اگرچه تفسیرهای زیبا از کلام خدا وجود دارد، اما هیچکدام به عمق و حقیقت تجربیات او نزدیک نمیشود.
هوش مصنوعی: جز خداوند، همه چیز تنها یک خیالی بیش نیست. در خواب میبینم که این تصویر خیالی قابل تفسیر و تعبیر نیست.
هوش مصنوعی: در پی زلف او، دل ما مدتی گرفتار شد. برای این دیوانه، زنجیری از این بهتر نیست.
هوش مصنوعی: آیا روزی به هدف خود در این مسیر میرسد کسی که در این راه تنها باشد و همراهی از افراد باتجربه نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر به خواستهات نمیرسی، علتش به خود ما برمیگردد. زیرا در درگاه الهی هیچ کاستی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که سخن خداوند خود به خوبی تفسیر میشود و تفسیرهای زیبا و دلنشینی نیز وجود دارد، اما هیچ تفسیر دیگری نمیتواند به اندازه این تفسیر اصلی و واقعی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست
عاشقان را عقل تر دامن گریبانگیر نیست
عشق بر تدبیر خندد زان که در صحرای عقل
هر چه تدبیرست جز بازیچهٔ تقدیر نیست
عشق عیارست و بر تزویر تقدیرش چکار
[...]
کس به خود دلبسته آن زلف چون زنجیر نیست
پایبند کس به جز سر رشته تقدیر نیست
گر ز تیغش رخنهای در جان نشد، تقصیر ماست
یک سر مو، باری از مژگان او تصیر نیست
تیر باران بلا از بس که آمد بر تنم
[...]
بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
بیوقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست
کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند
کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست
دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است
[...]
چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست
تیر بر سنگ آزمودن جز زیان تیر نیست
گر بخلق الفت نمی گیرم گناه من بدان
طینت ابنای دهر از خاک دامن گیر نیست
خواری و عزت درین محنت سرا یکسان بود
[...]
وصل زلف او به دست کوشش تدبیر نیست
دوری این راه از کوتاهی شبگیر نیست
بارها سیلاب را در نیمه راه افکنده ام
آهنین پایی چو من در حلقه زنجیر نیست
آستین افشانی یوسف، گل وارستگی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.